حزب سياسی دوران ما

حکيم روان

احزاب و جريانهای سياسی کشور که در فضا و هوای بين المللی جنگ سرد و دهه قانون اساسی يا دهه دموکراسی در کشور پا به عرصه وجود گذاشتند ، متأسفانه بيشتر متأثر از اوضاع بين المللی بودند ، تا شرایط ، اوضاع و احوال داخلی.

اين احزاب و جريانهای سياسی در کنار اينکه شديدا ايديولوژیک بودند ، بار منفی و زيان آور ديگری نيز با خود حملميکردند، که عبارت بود از ضعف قابل ملاحظه اعتقادات ملی .

چنانچه با شعارهای واهی و بی بنياد انترناسيوناليزم و برادری اسلامی اصالت وطن دوستی را صدمه رساندند .

همه گواه اند که اتحاد شوروی تجاوز بر افغانستان را بر بنياد انترناسيوناليزم توجيه ميکردند وگروههای تروريستی مسلمان نما با بهانه برادری و اخوت اسلامی عمليات تروريستی القاعده ،حرکت اسلامی ازبکستان ، گروههای تروريستی تاجيکی ، چيچنی و ايغوری را در کشور ما صبغه قانونی ميداد . اين انحرافات و لغزشها به قيمت زندگی صد ها هزار انسان بی گناه و مظلوم ، محو و تباهی همه ارزشهای مادی و معنوی کشور ما تمام شد .

رشد آشکار و سريع تعصبات در روابط ملی نتيجه منطقی سياست های ايديالوژیک احزاب افراطی چپ و راست است . شرکت اعضا و کادرهای اين احزاب در کمپائن های ضدملی ، قومگرايانه ، مذهبی ، سمتی و زبانی بهترين ثبوت اين ادعا است . من درين جا از ذکر نامهای فعالين اين کمپائنها صرف نظر ميکنم ، چون عيان را حاجت به بيان نيست.

بديهی است ، وقتی بی اعتقادی نسبت به هويت ملی توسط احزاب سياسی ، بمثابه جز لاينفک ايديولوژی پذيرفته شود ، ارزش های حيات ملی ناديده انگاشته شود، جز وقوع فاجعه ملی نبايد انتظار داشت .

می آييم به بحث امروز:

بعد از تجارب تلخ ديروز، مبنی بر فروپاشی عينی خوداراديت ملی توسط خود افغانها بايد حيات ملی ، محور و شاخص عمده سياست هر حزب سياسی نو افغانستان باشد . دوران بی ارزش شدن اعتقادات ملی که منتهی به فاجعه ملی گرديد ، به پايان رسيده است .

حزب سياسی دوران ما بايد اعاده احترام به انسانيت ، همبستگی ملی ،وحدت ملی ، اعتماد ملی ، هويت ملی ، استقلال ملی و خوداراديت ملی را در سرلوحه وظائف خود قرار دهد .

حزب سياسی دوران ما بايد علمبردار احيای عواطف انسانی در سياست افغانی باشد . انسان بايد مرکز تمام تلاشها و مساعی احزاب سياسی نو باشد . به آرمانهای ايديولوژيک بايد نقطه پايان گذاشت، هيچ آرمان و هيچ ايديالوژی و دين برتر از انسان نيست . همه چيز بايد در خدمت انسان افغان باشد . هيچګونه آرمان، ايديالوژی ، دين و قانون حق سلب زندگی انسان را نه دارد .  ما شاهد قتل عامهای سياسی و اتنيکی در کشور هستيم ، فاجعه افشار درخشانترين نمونه آنست. قبرهای دسته جمعی ثبوت روشن ديگر از نبود عواطف انسانی در سياست های افغانی است . وظيفه حزب سياسی دوران ما است تا انگيزه های را در سياست ملی خود ايجاد کند که باعث تقويت عواطف انسانی در محيط روابط ملی و سياسی جامعه ما گردد .

حزب سياسی دوران ما در شرايط کنونی کشور که زبانه های تباهکن جنگ و خصومت های سياسی، هست و بود و مقدرات کشور را تهديد ميکند بايد از راهی جديد ، غير از راههای آزموده شده ، نتائج مرگبار و رو به تزايد سياست های خرابکارانه ديروز را مهار کند . اصول صلح و آشتی ، تحمل و گذشت ، همديگر پذيری و اغماض ، مدارا و مماشات را بايد جايگزين ، يکه تازی های فرعونی سازد . بايد با جرأت کامل به نوآوری بپردازد و از مواضع و محيط فکری ديروز، مطابق اقتضاء و خواست زمان فاصله گيرد حزبيکه قدرت وارد کردن تغير در سياست های خود را نه داشته باشد ، بهيچوجه به درد دوران تغيرات پر تلاطم  ما نمی خورد .

حزب سياسی جديد بايد شجاعت آنرا داشته باشد ، تا به درون خود و گذشته نظراندازی انتقادی و ارزيابی لازمی داشته باشد و اين سنت فرسوده را بباد انتقاد گيرد که ملامتی همه بدبختی ها را به ديگران نسبت دهيم . چون ديگران و خارجی ها بدون مساعدت داخلی ها و افغانها کار زيادی را پيش برده نمی توانند . افغانها بايد مسؤليت درجه اول تمام زير و زبر کردن کشور را بپذيرند . بلی ! خارجيها در بربادی کشور ما بما کمک کردند ولی مجری همه برنامه های ويرانگر خود ما افغانها بوديم .

حزب سياسی دوران ما بايد به همه نيروهای سياسی خودمحور و يکه تاز کشور القاء کند که هيچ نيروی سياسی با هيچگونه حمايت بيرونی ، بدون مشارکت ملی ، وحدت و همبستگی ملی نميتواند از عهده کمرشکن حل معضلات ملی برآيد . تنها از راههای صلح آميز و آشتی جويانه ميتوان بحران جاری کشور را لگام زد . افغانستان خانه مقدس و مشترک همه افغانها است . همه افغانها بايد در زيبايی ، آبادی و شگوفايی آن شرکت جويند . هيچ کس و هيچ نيرو به تنهايی قباله دار افغانستان نيست . رئيس جمهور غنی با مخالفين خود حکومت ساخت ، چون ميداند که مخالفين وی مانند خودش افغانها اند و افغانها بايد با حفظ مخالفت های شان بخاطر اهداف وطنی مشرکأ کار کنند . طبعا هر نوآوری مشکلات مربوط خود را دارد ولی بالاخره مشارکت ، کار و مساعی مشترک ، همکاری متقابل را همراه با احترام متقابل بايد آموخت .  با اين اصول بايد به پيش تاخت.

حزب سياسی دوران ما بايد اصول دموکراسی را بمثابه اصول حيات سياسی خود بپذيرند هرگونه عدول از اصول دموکراتيک ( انتخابی بودن همه ارگانها و مقامات حزبی از بالا تا پائين و اصل رهبری دسته جمعی ) را بايد بمثابه خودکشی سياسی حزب بپندارد . حزب سياسی نوين دوران ما بايد اصول حياتی دموکراسی را نه تنها در حيات سياسی درون حزبی تجربه کند ، بلکه بايد فعال کمپائن وسيع سياسی و تبليغاتی اساسات دموکراسی در سطح جامعه باشد . حزب سياسی دوران ما بايد انديشه ها ، اخلاق و بالاخره فرهنگ دموکراسی را با درايت سياسی ، زرنگی و هوشمندی جايگزين فرهنگ تکروی ، خودمحوری و استبدادی سازد . حزب سياسی دوران ما بايد با تن و لباس جديد و خوش نما ، با پندارها ، گفتار و کردار جديد در جامعه حضور يابد . حزب سياسی جديد بايد حامل بار منفی گذشته نباشد . نبايد با چسپيدن با گذشته خونين خود و جامعه را از آينده محروم ساخت .

تبليغات زهرآگين عده ناآګاه و ايديولوژی زده در مورد اشغال افغانستان ادعای نيروهای سياه طالب و داعش را درين زمينه مهر تائيد ميگذارند . حضور نيروهای بين المللی در افغانستان که به مجوز شورای امنيت ملل متحد صورت پذيرفته است ، کشور منزوی ما را که جز سه کشور خويشاوند تروريسم بين المللی آنرا برسميت نمی شناخت، امروز در بسياری از کشورهای جهان با نظامهای سياسی و اجتماعی گوناگون نمايندگی های سياسی دارند . بيرق سه رنگ افغانستان بر فراز نمايندگی های سياسی افغانستان درسراسرجهان در اهتزاز است . افغانستان در جريان تاريخ هزاران ساله خود هيچگاه از اتوريته و اعتبار امروزی در جهان برخوردار نبود . کشور ما در زمان اشغال شوروی، نسبت اشغال،  بجز چند کشور محدود ( زير شلاق مسکو ) روابط ديپلوماتيک نداشت . دولت افغانستان بر خلاف اراده متحدين بين المللی خويش الحاق جزيره کريميا توسط روسيه را در حاليکه شايسته نبود ، برسميت شناخت و بر عکس اراده ايالات متحده امريکا در همايش های مسکو بخاطر صلح افغانستان اشتراک نمود . دولت افغانستان در شرايط «اشغال» بار بار متحدين خود را نسبت برخوردهای ناسالم و زيانبار بباد انتقاد گرفته و خوشبختانه گوشهای متحدين افغانستان با انتقاد آشنا است .

 اشغال اردوی افغانستان را از بين برد و در تبانی با حلقات وطنفروش افغان جنگ داخلی را بر افغانستان تحميل نمود. ولی امروز افغانستان به کمک متحدين بين المللی دارای اردوی ملی مدافع شرف و عزت کشور و مردم خود است ،ايجاد نظام سياسی معاصر و دولت مرکزی ، تدوين قانون اساسی دموکراتيک ، آزادی احزاب و مطبوعات ، بازگشايي هزاران مکتب پسرانه و دخترانه ، دهها يونيورسيټی در مرکز و ولايات ، مواصلات و مخابرات عصری ، شبکه های انترنتي ، آغاز صدها پروژه پرمنفعت آبگردان و توليد انرژی ، افغانستان در حال تبديل شدن به شاهراه مواصلاتی بين اسيای مرکزی و جنوبی است ، همه و همه مديون کمک های بی شائبه جامعه بين المللی است . افغانستان در همسايگی با دو دولت اهريمن پاکستان و ايران و مداخلات پيهم شان برای افروختن فتنه جنگ در کشور ما بعد از تحميل زيانهای جنگ چهل ساله نه می تواند ، به تنهايي به چلنج های موجود پاسخ گويد . افغانستان به حمايت بين المللی الی خودکفايي اشد ضرورت دارد . بر حزب سياسی نوين است تا اين مسائل را تا پائينترين سطوح جامعه توضيح دهد و جلو راه سربازگيری نيروهای سياه جنگ و خشونت را سد نمايد .

حزب سياسی دوران ما بايد بر تابوهای دوران جنگ سرد غالب گردد و نسبت به منافع محدود گروهی ، حزبی و طبقاتی، منافع ملی را رجحان دهد . در شرایط امروز وظيفه مهمتر از تامين صلح سراسری وجود نه دارد . برای دست يافتن به اين امر بزرگ و حياتی اتحاد و بسيج همه نيروهای ضد جنگ اجتناب ناپذير است . حزب نوين سياسی دوران ما بايد بلندبردن اتوريته دولت و تأمين رابطه همکاری مردم با حکومت را با همه ضعف های آن در رديف وظايف خود قرار دهد . حزب نوين سياسی دوران ما  نبايد از برداشت های بی بنياد و منافی با منافع ملی ديگران هراس داشته باشد . با سياست نفی ديگران نقطه پايان بگذارد ، و همکاری و احترام متقابل نيروهای ملی و وطنی را اساس کار و فعاليت خود قرار دهد.

در حاليکه کشور خونين ما امروز در مرکز توجه جهانيان قرار دارد ، جنگ نيابتی دشمنان افغانستان ابعاد نوين کسب ميکند . در چنين اوضاع و احوال ، کشور ما به اتحاد و همبستگی بيش از هر وقت ديگر ضرورت دارد . حلقه های نظامی خون آشام پاکستانی در نتيجه سياست های مبتکرانه و عاقلانه رئیس جمهور غنی با انزوای سياسی و فشارهای گوناگون بين الملی روبرو است . امر بزرگ و حياتی صلح نزديک به نظر ميرسد ، وظيفه حزب سياسی دوران ما است تا بخاطر شکست قطعی نيروهای خارجی و داخلی جنگ ، حمايت و پشتيبانی عملی و قاطع خود را از رئيس جمهور و حکومت افغانستان اعلام بدارد. و هکذا………………..

از نظر من مشخصات حزب سياسی دوران ما بايد ازين گونه باشد.

Comments are closed.