عروج دموکراسی وناامنی بین المللی

تابش

با عطف توجه به تغیرات وتحولات این اواخر پایان جنگ سرد وفروپاشی بلوک شرق همه جا صحبت از پیروزی دموکراسی است .وگفته میشود که برای اولین بار درتاریخ دموکراسی در بالغ بر170 کشور جهان قرارشده است . سقوط یکی پس ازدیگری دکتاتوری های نظامی درکشور های جهان درچندین سال اخیر با روی کار آمدن دولتهای جدید ی درنتیجه انتخابات عمومی بعضی کشور های آسیائی اروپای شرقی وافریقا موید این امراست درنظر گرفته شده است .بنأ بنظر میرسد بحث پیروزی دموکراسی دراین اواخر فروکش کرده است. البته عصر سقوط دیکتاتوری ها درهمان مقطع زمانی فرمول توهم آمیزی بود که ورد زبان سیاست مداران وروشنفکران ناراضی درکشور های عقب مانده وبلوک شرق بود.این گواه دلخوشی های بودکه این ها نسبت به گرفتن پاداش پیروزی غرب بر شرق بود. فلهذا این فرمول بندی تیپ اجتماعی که به دنبال آنها بخشی از مردم محروم شرق وغرب پشت آلترنایتوهای جدید ودور نمائی نظم نوین جهانی به صف بسته اند معلوم شد که پایان جنگ سرد باگسترش آزادی ها وحقوق انسا نی ویا صلح وصفای اجتماعی متراد ف نیست .وبرعکس همه دنیا دارد از رویداد های هولناک چندین سال اخیر وناامن سیاسی واجتماعی درسطح بین المللی حرف میزند.تا آنجا که به توتالیتر هیزم( سلطه نهاد دولت بر همه فعل وافعال وانفعالات سیاسی وفرهنگی مربوط میشود) به عروج حکومتهای بعدی و گسترش وجایگزینی حکومت های نظامی پیشین با حکومت های سیویل دربرخی کشور های فقیرتر که عمدتأ برطبق برنامه وتقویم مصوب خود رژیم های نظامی جلو رفته است بیش ازانکه ناشی ازتعرض آزادیخواهی باشد ناشی از فاکتوراقتصادی در این کشور هاونتیجه ته کشیدن کاربست اجتماعی رژیمهای نظامی درکشورها بوده است .مشکل قدیمی این کشور ها اسا سآ توسعه اقتصادی است ،خاصیت رژیم های نظامی از میان بردن تشتت سیاسی دردرون خود طبقه حاکمه ، برقراری اختناق وسرکوب شدیدنیازمندان محروم ولاجرم ایجاد زمینه سیاسی واجتماعی برای افزایش سود آوری سرمایه ونرخ رشد اقتصادی بوده است .امروز درمجموع استراتیژی های توسعه اقتصادی دراین کشور ها به بن بست رسیده است .نظر ها متوجه میکانیسم بازار و لا جرم آزادی عمل سرمایه خصوصی شده حکومت نظامی باعث نارضایتی عمومی وبی ثباتی سیاسی است بی آنکه فعلآ دیگردردی از این کشورهارا دواکند . بهر حال دموکراسی ،به این معنی که میگویند امروز پیروزشده است این حتمآ به حکومت علنی ارتش وپلیس ترجیح دارد. آنتی تیز ظلم واستبداد نیست بلکه فقط به معنی وجود نوعی مجلس سراسری نمایندگان برمبنای انتخابات عمومی ونه لزومأ آزاداست .دیده میشود که کاسه از آش داغ تر است اگر از نظر دموکراتها اوضاعی که دردنیا برقرار است اسمش د مو کراسی است .فقط معلوم میشود که مشکل مردم بر سراین دموکراسی نبوده بلکه سر آزادی وبرابری بوده است . آمار سرکوبهای سیاسی ،اعدام ها شکنجه ها، محدویتها وممنوعیت های که بر بخشهای مختلف مردم اعمال میشود .تاچه رسد به فقر بیخانمانی وآوارگی مرگ ومیر ناشی از بی غذائی وبد غذائی فقدان حقوق سیاسی و مدنی تضمین شده برای فرد دریک کلمه بیحقوقی ودست بستگی شهروندان در مقابل ابرقدرت ها دراساس سر جای خودمانده است. اما باید افزود که دموکراسی بادرک تاریخی مشخص از مفهوم وسیع سر آزادی است .دموکراسی مقوله ای است که بخش معینی از جامعه بشری در بخش معینی از تاریخ ازمجرای آن مفهوم وسیع تر آزادی تجسم کرده است. بنابراین تعبیر ما از دموکراسی فقط میتواند یک تغیر آبژ کتیو وتاریخی باشد .دموکراسی نه عنوان یک لعنت دراین آن رساله قدیم بلکه بعنوان واقعی که مردمان جامعه معاصر با آن مواجه شده اند محصول عروج یک جامعه پیشرفته از نظر اقتصادی است .بنأ تعمیم پایه حقوقی فرمال قدرت سیاسی یعنی آنچه که گفتیم باشرکت اقشار وهرچه وسیعتر درقدرت ویا اختیار فرد دردخالت در امور جامعه وآزادی فردی ابدآ یکی نیست اتفاقأ آنچه که به دموکراسی نه فقط مشروعیت داده است که تصمیم حقوقی و فرمال اجازه شرکت درقدرت به اقشار مختلف جامعه ،با آزادی فردی واختیار فرد دردخالت واقعی درامور جامعه یکی تصور میشود آنها یکی نیستند درمورد اینکه دموکراسی صرف یک لغت نیست بلکه جنبه عملی وسبژکتیو فلهذا باید تذکر داد که پشیوند وپسوند ها با لغت دموکراسی افزود شده یا میشود بطور مثال دموکراسی مستقیم ،دموکراسی نیابتی ، دموکراسی شورای ،لبرال دموکراسی باید افزود که از نظر حقوقی وسیاسی واقتصادی هرکدام دربخش خود از انواع واقسام آزادی فردی واجتماعی چه از نقطه نظر اقتصادی واجتماعی بیان گر همان تعریف وعمل خواهد بود. چنانچه تا حال گفته آمدیم تاثیرات عروج دموکراسی وبرداشت آن دراین دهکده ایکه مادرآن روزگاری راسپری می نمایم بود. دراین مرحله باید اضافه کرد که گونه های مختلف دموکراسی وجود دارد ودرجامعه بین المللی نیز شاهد چند گانگی دموکراسی هستیم میان انواع گوناگون دموکراسی تفاوت های بنیادین وجود دارد .
1 ــــ لبرال دموکراسی درقرن بیستم تبدیل به نظامی سیاسی چیره درسراسر جهان شد.دموکراسی ممکن است انواع بنیادین متعددی داشته باشد .
2 ــ دموکراسی نیابتی یا مردم سالاری نیابتی از دموکراسی است که دربرابر دموکراسی مستقیم قرار دارد تقریبأ تمامی نظام های سیاسی دموکراتیک مدرن ــ
3 ـــ دموکراسی مستقیم یا مردم سالاری مستقیم معمولا دموکراسی خالص رابه این نام می نامند آن نظامی است که مردم مستقیمأ تصمیمات حکومت را قبول یارد می نماید.
4 ــــ دموکراسی آزاد ( لبرال دموکراسی )
دموکراسی آزاد که همچنین به عنوان دموکراسی قانون اساسی شناخته شده عبارت است ازیک شکل متداول از دموکراسی کار گذار به اساس اصول دموکراسی لیبرال .
دربحث های آینده به تعریف وتوضیح تمام انواع و گونه های دموکراسی مانند سوسیال (دموکرات) دموکراسی شورا ها ،دموکراسی مسیحی دموکراسی درمحیط کار وغیره خواهیم پرداخت کام گار باشید

Comments are closed.