عید دردهای نا تمام هموطنانم!

زرغونه ولی

زرغونه ولی

عيد را چه كنم درد وطن در جگر است
مادر و بيوه زنان طفل يتم در بدر است
روزه داران كه شوند شاد در عيد فطر
مگر جنگ و شهادت كشتن زار در وطن است
ايزد جان اگر شهادت پيمان بدهد
صبح صادق ان شيخ زمان دركفن است
هر چند كه آن خورشيد بر پاك پليدى ها
الهام دهد قاصد كه پير زمان در سفر است
حضرت حق گر نداند دردها از طبع ما
غريب وبيوه زن پير وجوان در خطر است
تيغ هلال مه شوال ، از أفق جان
خلعتى تار و پودم درد نهان در جگر است
اصحاب و صوفى و حضرت برس بكام دلم
گهر صلح وثباتى كشورم در نظر است
سفره گسترده اى مه صيام عيدى را
گويم اى هموطنم عيد شما مظفر است

زرغونه “ولى ” جرمنى 25.06.2017.

Comments are closed.