حزب ملی افغانستان و آغازسنت شکنی در مسیر تحول بستر سیاست

طوریکه هموطنان ما آګاهی از تدویر ګنګره ی دوم حزب ملی افغانستان حاصل نمودند یکی از مسایل مهم در بخش تشکیلاتی تعویض کاملآ آرام و بدون عمل قهری ویا کش و ګیر و کودتا ګونه، رهبر یا رییس این حزب به یک چهره نو و جدید با باقی ماندن رهبر یا رییس قبلی در داخل شورای مرکزی این حزب است. و چنین نشد که آغاز تعویض رهبری به انشعاب یا اخراج عده ی از حزب منجر ګردد. چنانچه در بعضی از سازمانها چنین شد .
روشنفکران افغانستان و کسانیکه به وطن خود علاقه مند اند این اقدام حزب ملی را یک قدم مثبت ارزیابی نموده و چنین می اندیشند که این تغییر در راستای تحول این حزب، در مسیر تحول و رشد اصولی جامعه با خرد ګرایی معقول و درست، با وفق حکم علم و دانش بر وضع پیچیده افغانستان وشرایط کنونی جهان شایدمنطبق باشد. وراه خود را در آینده چنین برګزیند که رفا و آسایش تمامی شهروندان کشور در آن نهفته باشد.
رهبری جدید باییست بدون آنکه دست به ماجرا جویی بزند با درک وضع مشخص و شرایط مشخص کشور بدون هر ګونه سازش و … با قاطعیت در برابر مسایل علیای کشور موضع ګیری مشخص خود را با در نظر داشت خرد جمعی حزب واضح و روشن ابراز و برای مردم کشور ثابت نمایند که آنها هدفی جز خدمت به کشور و مردم چیز دیګر در بر نامه و پلان خود ندارند ، آنها به آن می اندیشند که در جستجوی راه ها و طریقه های اند که چګونه میتوانند راه رسیدن به رشد و ترقی کشور وزندګی آرام و خوب مردم را کوته تر سازند .
رهبری جدید بایست در راه وحدت روشنفکران کشور (صرف نظر از موضع ګیری قبلی شان ) بدون ترس و هراس از اینکه موقف خود را در رهبری از دست میدهد ګامهای قاطع و استوار بردارد . واین کار را در عمل ثابت نمایند که آرزوی شان اعتلا و پیشرفت کشور ورفاه عموم شهروندان افغانستان است.
رهبری جدید باییست در تمام مسایل و امورات کار خود در داخل مردم و شهروندان بصورت فعال کار نماید . وآنچه که شهروندان یا مردم افغانستان میخواهند ، با در نظر داشت خرد و آرا جمعی حزب آنچه که شرایط کشور اجازه میدهد عمل قاطع نموده وګام های استوار بر دارد . ونباید مانند ګذشته در حالت ترسد باشند. و( وبه ګورو څنګه به وشي . یا صبر کو چه خواهد شد.) چنانچه در نوشته تحت عنوان کنګره دوم حزب ملی افغانستان منتشره وب سایت انتر نتی د لمر رڼا چنین تذکر داده اند« به هر صورت حزب ملی ټاسیس گردید و تفاهم از هم پاشید … در مدتی که از تآسیس حزب ملی سپری گردیده به جز از جمع آوری کم وبیش حق العضویت ها وکسب بعضی کمک ها از بعضی مراجع… کدام کار به خصوص دیګری انجام نداده اند. در افغانستان بار ها و بار ها بمباری های نا حق صورت گرفته مردم غیر نظامی بشمول زنان و اطفال از بین رفته اند ولی حزب ملی کدام موضع ګیری مشخص در زمینه نداشته است. طالبان بصورت وحشیانه به بیداد گری دست زده اند ولی حزب ملی کدام موضع مشخص در زمینه نداشته است. فساد اداری ،ترافیک مواد مخدر، بیداد مافیایی در عرصه های مختلف ، بیکاری ، ګرسنګی و …به حد اعلی رشدخود رسیده ولی حزب ملی کدام موضع مشخص نداشته است . و اګر داشته هم در نزد خودشان محفوظ نګهداری شده است.(البته این مشکل تنها از حزب ملی نبوده بلکه تقریبآ اکثریت مطلق احزاب راجستر شده ی داخل کشور بدان مبتلا اند)
و همیشه عده ی از اعضای حزب ملی اظهار مینمایند که ببینیم اوضاع چگونه پیش میرود.
… و همین جاست که باید حزب ملی در رکود پیش برود.ودر میعادیکه گذشت حزب ملی تعداد زیاد اعضای خود را از دست داد.» امید است این حالت تکرار نشود .
رهبری جدید باییست از دیکته های خارج از کشور رهبران سابق ح د خ ا جدآ بپرهیزد. البته مشوره از هر کسی و هر مرجع که باشد در صورتیکه به نفع مردم ، وطن و حزب باشد برای هر شخص و سازمان و تشکل قابل پذیرش است . و نباید چنین شود که رهبری روی کاغذ در کابل باشد وتصامیم اصلی در کشور های اروپایی یا کشور های دیګراتخاذ ګردد . چنانچه چنین سازمانهایی وجود دارند.
پست های کلیدی ومسئولین آن بدون قیدو شرط باید در داخل کشور باشند . نه در خارج ګشور و هر ګاه چنین شخصیتی از خارج مطرح باشد باید آن فرد قبل از اتخاز چنین تصمیمی در داخل کشور جا به جا شود.
در پرتو این تصمیم حزب ملی امید است که حزب ملی یو والی و هم حزب غورځنګ ملی و سایر احزاب و سازمانهای مشابه به چنین سیستم تشکیلاتی در راه اصلاح سیستم تشکیلاتی خویش با جدیت و قاطعیت اقدام نمایند تا باشد این اقدام در راه وحدت روشنفکران افغانستان و ایجاد یک سازمان یا تشکل سر تا سری یک حزب ګام نخستین باشد . زیرا در موجودیت این رهبران قبلی نه تنها وحدت صورت نګرفت بلکه پراګندګی بیشتری را ایجاد نمود.
بطور مثال حزب ملی یو والی ترک تعدادی از کدر ها و اعضای این حزب یا اخراج شان از این حزب و همچنان در داخل حزب غورځنګ ملی چنین حوادثی به وقوع پیوست و هم در داخل نهضت فرا ګیر که باز هم این احزاب نتوانسته اند زنجیر های سیستم کار سابقه را از مغز وکله خود دور نمایند .
البته احزاب و سازمانهای روشنفکری دیګری هم به شکل مشابه همین سازمانها قرار دارند .
امید روشنفکران افغانستان چنین است زمانیکه یک فرد در رآس رهبری یک حزب قرار میګیرد ویک مدتی در رهبری آن نتیجه مثبت بدست نمی آید دیګر ضرور نیست خود را به چوکی شرش نماید بهتر است خودش راه را برای دیګران باز بګذارد ونمایشګر دموکراسی درحزب باشد.
در انتخابات پارلمانی دوره ی قبل محترم عبد الرشید جلیلی رهبر حزب ملی یو والی خود را از زادګاه خود کاندید نمود و نتوانست حتی یک فیصدی قابل ملاحظه را بدست اورد و تعداد رای نامبرده به فرسخ ها از ورود به پارلمان دور بود.واز جانبی هم موصوف از لحاظ وضع صحی در حالت مریضی قرار دارد.علاوتآ در این اواخر تشویش روانی فراوان هم موصوف را همراهی میکند .البته محترم جلیلی شخصیت است در خور احترام و خدمات موصوف در سالهای قبل در زمان جوانی شان در جنبش روشنفکری در افغانستان جای خود را دارد ولی اکنون باید خود با افتخار تمام در ارتقای یک تن دیګر پیشګام شود وبا صداقت کامل این امانت را که واقعآ برایش بسیار سنګین است ماچ نموده برای شخص دیګری تسلیم نماید.
به امید روزی که روشنفکران افغانستان از تیت و پراګندګی نجات بیابند و وطن در مسیر رشدو ترقی قرار بګیرد ومردم کشور به سوی خوش بختی بروند.
دوستان محترم میتوانند نظریات خود را به آدرس ذیل بفرستند
zarbez2@hotmail.com

Comments are closed.