از خشونت بسوی مذاکرات و استقرار صلح

حکيم روان

از خشونت بسوی مذاکرات و استقرار صلح

با تأسف و اندوه فراوان بايد گفت که تا اکنون سياست ها در جامعه افغانی پيوسته توأم با تعصب ، کينه و کدورت ، توطيه و افتراء ، دروغ و تهمت ، خشونت و دشمنی بوده و مردم ما بی جهت سياست را وسيله رسيدن به اهداف از طريق دروغ ، توطيه و دسيسه ، خدعه ونيرنگ نمی نامند . سياست بازان افغان برای رسيدن به قدرت مطلقه ، بدون اندکترين توجه به منافع جامعه وکشور با بيگانگان پيمان بستندو به زور ، پول و اسلحه آنها عليه مخالفين سياسی و مردم خويش عمل نمودند . از روشنفکر گرفته تا ملا ، از مجاهد تا طالب همه برای انحصار قدرت شديدترين استبداد ، ناروا و انواع ستمگری ها را در حق مخالفين حتی همسنگران خويش و عموم مردم روا داشتند. همه طمطراقها و ادعاهای بلند و بالای ايديولوژيهای شان در نفير گلوله ها ، انسان ستيزی ها و جنايات مدهش ضد بشری در هم پيچيد. چپ وراست هر دو بخت خويش را ازمايش کردند و مردم افغانستان بخون خويش بهای اقتدار شان را پرداختند . هر يک تلاش نمود تا از طريق استبداد فکری و اعتقادی مردم را وادار سازند ، چون آنها بانديشند و چون آنها قضاوت و زندگی داشته باشند . آنهاييکه در برابر اين ناروا عکس العمل برحق نشان ميدادند، در بين چپها ، توسط چپ ها و در صف راستها توسط راستها به نامها و چسپ های گوناگون از ميان برداشته شدند .
اين است واقعيت تکان دهنده و تراژيدی هولناک تاريخ پرماجرای ما افغانها که با درد و دريغ بدست خود ما رقم زده شده است .
سه دهه جنگ و وحشت ، خونريزی و قتل و قتال افغان توسط افغان تا هنوز به ما نيآموخت . تا امروز خون انسان افغان بنام خدا و دين خدا، خلاف خدا و خلاف دستور و دين خدا ميريزد . تا هنوز از نام خدا و دين پاک او برای اهداف شخصی و گروهی استفاده بعمل می آيد و برای رسيدن به اين مأمول خدمت به اهداف رذيلانه و توسعه جويانه آی- اس –آی پاکستان وشووينيسم مذهبی آخوندهای ايرانی را متقبل ميشوند .
چقدر انسان بايد غرق خودخواهی و اسير نفس باشد، که در تبانی با بيگانگان خون هموطنان خوش را بريزاند ؟ بلی ! وقتی انسان در فکر و عمل خويش افراط را پيشه کرد ، انسانيت از افکار و اعمال اش فرار ميکند . زندگی نشان داد که افراط در تفکر انسان باعث شده است  که انسان ديگر را برای فکرش به قتل برساند. اختلاف فکری که در جوامع پيشرفته و متمدن بمثابه منشاء تکامل و پيشرفت جامعه شمرده ميشود ، در جامعه بد بخت ما با خصومت و دشمنی ، سرکوب و خونريزی مواجه ميگردد . افراط گرايان ميدانند که با آمدن روشنی ، تاريکی رخت بر ميبندد، به همين دليل از مخالفت و دگرانديشی با شدت عمل جلوگيری ميکنند.
بعضی ها  با وجود تظاهر با دين در مخالفت صريح با دين اين حکم قرآن مجيد را ناديده ميگيرند :يستمعون القول فيتبعون احسنه .( شما حرف ها را بشنويد و از حرف های خوب اطاعت کنيد.) ولی بدبختانه بر خلاف هدايات صريح قرآنی ما تا هنوز حرف های يک ديگر را نه می شنويم و با وجود سی سال تجارب وحشتناک و زيانبار فقط با دهن تفنگ ، زور ، خشونت ، قتل و قتال و ريختن خون برادران و هموطنان خويش ميخواهيم مسايل را حل وفصل کنيم ، که هيچگاه هم حل وفصل نه خواهد شد . آنهاييکه عوض مذاکرات صلح و بيان آزاد نظريات خويش و شنيدن نظريات ديگران ، به جنگ و خشونت روی می آورند ، بر حقيقت خويش باور نه دارند . و به اين هدايت قرآن باور و ايمان نه دارند که ميگويد : با درخشيدن حقيقت کوههای دروغ ذوب ميگردد . حقيقت اين است که جنگ در کشور مصيبت زده مان جنگ منافع است ، نه جنگ برای عقيده و ارزش های معنوی آنطوريکه ادعا ميگردد . عده ای با کمک و همکاری بيگانگان برای منافع شخصی و گروهی و منافع بيگانگان ، خلاف ارزوهای ميليونها انسان مسلمان و خلاف هدايات صريح قرآنی و دينی به جنگ و خونريزی مسلمانان بيگناه در افغانستان ادامه ميدهند. دعوت به آشتی و صلح چلوصاف شورشيان مسلح را بيرون ميکشد و آنها را در برابر دو انتخاب قرار ميدهند. آنهاييکه به اين پروسه ميپيوندند، بدون شک افغانهای واقعی اندو وابسته و فروخته نيستند. آنها فرزندان افغانستان اندو جايګاه شان در آغوش پر مهر مادر وطن است . ولی آنهاييکه عليه اين پروسه قرار ميگيرندو بر دوام جنگ و خونريزی تأکيد دارند، بلاترديد نوکران خداناترس آی- اس – آی پاکستان و آخوندهای ايرانی اند. جنگ و مقاومت نيروهای افغان و هر نيروی متحد آن در حقيقت جنگ و مقاومت مقدس در برابر دشمنان آشتی ناپذير افغانستان عزيز است .
افراط در عمل و سياست باعث مرگ ارزش های انسانی و اخلاقی ميگردد. انسانهای افراط گرا فاقد انعطاف پذيری در انديشه و عمل سياسی اند. انسانهای که با ديگران از در مسامحه و سازش ، اغماض ضروری و مدارا ، روحيه همکاری وتعاون بخاطر استقرار صلح ، منافع ملی و مصالح عاليه کشور درآمده نه ميتوانند ، امروز مبتلاء به مريضی خودنگری وخودشيفتگی افراطی اند و فردا خدا نا خواسته حين قدرت، نرونها و فرعونهای مستبد و جباران خونريزي هستند ، که همه چيز را برای خود انحصار و فدای خواستهای شيطانی و نفسانی خويش ميسازند .
انسانها پيش از آنکه به علم ، هنر ، سياست و دين بپردازند ، بايد انسانيت داشته باشند . چون اين مشاغل مختص به انسان اند . انسانها حق دارند استعدادهای خويش رادرين زمينه ها رشد دهند و نظرات خويش را در زمينه علم و هنر و عقايد خويش را در باب سياست و دين آزادانه بيان دارند. انسان حق دارد که برای ارزش های دينی کار و مبارزه کند ولی حق نه دارد که حق لا اکراه فی الدين را از ساير انسانها بستاند. انسان حق دارد برای انديشه های سياسی خود کار وپيکار نمايند ولی حق نه دارد که بر روی دگر انديشان شمشير بکشد. هيچ کس حق نه دارد از آزادی های خويش عليه آزاديهای ديگران استفاده نمايند . بدبختی ما از همين جا آغاز گرديده است .
خوشبختانه درين اواخر افغانها بحکم وجدان و عقل سليم و به ندای مادر وطن بسوی اتحادها و مذاکرات سازنده روی آورده اند . گردهمايي افغانهای دارای مواضع و تمايلات گوناگون در حومه پاريس ، نشست دوبی درين روزها و تجمع احتمالی در ترکمنستان همسايه اين اميدواری را بوجود آورده است ، که بالاخره افغانها از فرهنگ مردود جنگ وخشونت بسوی فرهنگ متمدن مذاکرات صلح و آشتی روی می آورند و در جهت ارزوی ديرينه مردم خويش ( صلح ) و منافع ملی و وطنی خويش گام می بردارند . به اميد صلح وصفا بين افغانها .

Comments are closed.