خطر اشرفالمدارس را جدی بگیرید!
8 صبح : پاکستان بهصورت فعالانه از طالبان در افغانستان بهره برده و در عین حال عربستان سعودی میکوشد که با تقویت گروههای افراطی سنی، نفوذ شیعی ایران در کشورهای منطقه را ضربه بزند. به این ترتیب، گروههای افراطی مذهبی بخشی از استراتژی امنیتی کشورهای فوق در منطقه است. از این خاطر، گروههای افراطی از شکل جنبشهای مذهبی بیرون شده و در پسشان مقاصد نظامی و استخباراتی کلانی نهفته است. دولتهای آسیای میانه با درک همین موضوع بهشدت نسبت به رشد اسلام سلفی در کشورهای خود حساساند. چون آنها افراطیت مذهبی را نه یک مشکل عقیدتی بلکه تهدیدی برای امنیت ملی خود به حساب میآورند.
گزارش بیبیسی در مورد فعالیتهای یک مدرسه دینی در کندز به نام «اشرفالمدارس» خطر گسترش افراطیت مذهبی و طالبانی در افغانستان را مینمایاند. گسترش خاموشانهی چنین مدارسی در ولایات مختلف در میان جدالهای سیاسی روزمرهی کابل جدی گرفته نمیشود، ولی در آینده کشور را با تنشها و بحرانهایی مواجه خواهد ساخت که امروز پاکستان درگیر آن است.
بنا به گزارش بیبیسی فارسی، آموزشهای دینی در «اشرفالمدارس» کندز آمیخته با سیاست و مغایر با فرهنگ و سنتهای رایج در افغانستان است؛ از جمله شاگردان آن شنیدن رادیو، دیدن تلویزیون، گرفتن عکس، بزرگداشت روزهایی مانند روز معلم، مادر، سال نو، تولد و نیز کار کردن زنان در بیرون از خانه را حرام میدانند. مدرسه «اشرفالمدارس» توسط مولوی عبدالخالق و مفتی سراجالدین از ملاهای بانفوذ ولایت کندز، چهار سال پیش بنیانگذاری شده و در حال حاضر شش هزار دختر در آن درس میخوانند. بهگفته گردانندگان اشرفالمدارس، این مدرسه شاخههایی هم در تخار و بغلان دارد و قرار است که در ۹ ولایت دیگر از جمله کابل پایتخت نیز شعبه ایجاد کند.
شاگردان اشرفالمدارس، با مکاتب دولتی بهشدت مخالف هستند و بر این باوراند که در این مدارس، احکام دین بهصورت کامل تطبیق نمیشود. بهگفته خانم هاشمی، رییس مدرسه دولتی المومنات در کندز که ۵۰۰ دانشآموز دختر در آن درس میخوانند، شاگردان اشرفالمدارس حتا در مواردی او و دیگر شاگردان مدارس دولتی را کافر خواندهاند: «حتا دختران کاکایم که خیلی با من صمیمی بودند، پس از شامل شدن در این مدرسه رفتوآمد را با ما و تمام فامیل قطع کردند. دلیلشان این است که شما کافر هستید و ما مسلمان. میگویند شما به عروسیها اشتراک میکنید و ما نمیکنیم. نمازی که شما میخوانید غلط است و نمازی که ما میخوانیم درست.»
نگاه طالبی به مذهب
اشرفالمدارس در نوع خود تازه نیست، کاپی مدارس مشابه در پاکستان و کشورهای عربی منطقه است که خاستگاه گروههای تندرو مذهبی به حساب میآید. طالبان افغان محصول چنین مدارسیاند. از اینرو، اشرفالمدارس با اینکه مدعی است مسایل مذهبی را به دختران جوان میآموزد، اما این نوع آموزش مذهبی خلاف اسلام معتدل و سنتی رایج در افغانستان است. برداشتهای افراطی از مذهب جنبشهای طالبی و سلفیای را خلق کرده که هم امنیت کشورهای منطقه را تهدید میکند و هم نظم صلحآمیز اجتماعی جوامع مسلمان را.
به سوریه نگاه کنید که چگونه گروههای تندرو سلفی که ریشههای ایدیولوژیکشان به مدارسی از نوع اشرفالمدارس میرسد، انقلاب مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد را به قبضه خود در آورده و انواع خشونتهای فرقهای و انسانی را در این کشور دامن میزنند. تنشهای فرقهای شیعه و سنی و توجیه تروریسم زیر نام جهاد مهمترین میوههای ایدیولوژیک چنین جنبشها و تحریکهایی در منطقه است.
جالب است که وزارت معارف در گذشته مدعی بود که با گشایش مدارس مذهبی در داخل خاک افغانستان، جلو افراطیت و طالبانی شدن جوانان افغان گرفته شده میتواند. اما ظاهرا این موضوع همانند سایر حرفهای مقامات دولتی، ادعایی بیش نبوده است. لازم نیست که یک شاگرد افغان به پاکستان رفته و آموزش تندروانهی مذهبی را فرا گیرد. به پول شیوخ عرب و اندیشههای افراطی سلفی و طالبی، اکنون همان اندیشهها را کندز و هرات و کابل فرا گرفته میتوانند. نظارت دولت هم بر نصاب تعلیمی چنین مدارسی صفر است.
مساله اصلی نه رفتن جوانان افغان به مدارس مذهبی پاکستان بلکه فراگیری اندیشههای افراطی مذهبی است که خطری چون طالبان را در کشور ایجاد کرده میتواند. افراطیت مذهبی در کشورهای مختلف نشان داده که همگرایی مذهبی و نظم دموکراتیک و مدنی جوامع را برهم میزند. رشد گروههای رادیکال به نوعی در آینده مخالفتهای نظامی را علیه حکومت مرکزی دامن زده و هدف آنان ایجاد یک حکمروایی سیاسی مطلقالعنانی از گونه امارت تروریستی طالبان است. بدون شک، جا زدن برداشتهای افراطی سلفی و طالبی زیر نام اسلام بسیاری از منتقدان را وادار به سکوت میکند. اینکه وزارت معارف نمیتواند به نصاب چنین مدارسی دست بزند ریشه در همین ترس دارد. زیرا، گروههای افراطی رشدیافته در چنین مدارسی با سلاح تکفیر، مقامات دولتی و فعالان مدنی را به عقبنشینی وادار میکند.
اما نباید چنین باشد. کشورهای پیشتاز اسلامی چون ترکیه و اندونیزیا برای ما مدل پیشرواند، نه امارت طالبی و خلافت گروههای سلفی در عربستان سعودی. مدل ترکیه و اندونیزیا به کشورهای اسلامی کمک میکند که به کمک سرمایهگذاری روی دانش و علوم جدید، رابطه باز با جهان بیرون و برقراری یک حکومت مدنی اهل تسامح و تساهل، از وضعیت رقتبار فعلی بیرون شوند.
تجربه ناکام پاکستان
اینکه مقامات دولتی با بیتفاوتی در برابر رشد مدارس افراطی مذهبی در افغانستان برخورد میکنند، دلایل مختلف دارد. حکومت درگیر یک جنگ خونین با طالبان بوده و اولویت فعلیاش تامین مصالحه با این گروه است. در کنار این مقامات دولتی از گروههای مذهبی هراس داشته و گمان میبرند که آنان مردم را علیه حکومت شورانده میتوانند. در عین حال، حکومت تلاش میورزد که خود را به گروههای مذهبی محافظهکار نزدیک ساخته، از این رابطه برای خود مشروعیت کسب کرده و از خود در برابر طالبان دفاع مذهبی کند. چون به هر حال، دولت جدید در افغانستان حمایت قوی غرب را در پشت خود دارد و این خود کافی است که وجهه حکومت را در برابر مذهبیون محافظهکار در داخل آسیبپذیر سازد. در عین حال، طبقه سیاسی خود را در موقعیتی نمیبیند که برای گروههای مذهبی تعیین تکلیف کند؛ نه مشروعیت مذهبی لازم را دارد و نه جرات سیاسی. در عین حال، سیاسیون افغانستان میدانند که شورشهای مذهبی در گذشته یکی از عوامل سقوط برخی حاکمیتها در افغانستان بوده است.
اما در بلندمدت طبقه سیاسی کشور خواهند آموخت که نزدیکی به جنبشهای محافظهکار و تندرو مذهبی کار خطرناکی است و از همین حالا تدابیری برای مهارشان در نظر بگیرند. آنها به تجربه فاجعهبار پاکستان و استفاده ابزاری نظامیان این کشور از مدرسهسازی و استفاده از گروههای افراطی مذهبی علیه هند و افغانستان، نگاه کرده و عواقب خطرناک آن را تحلیل کنند.
در حال حاضر، طالبان پاکستانی به مراتب وجهه و مشروعیت مذهبی بیشتر در نزد مردم عادی این کشور پیدا کردهاند. این گروه در عین حال که به یک تهدید نظامی برای دولت این کشور تبدیل شده است، خشونتهای فرقهای و حمله به گروههای مدنی و رسانههای بزرگ را نیز دامن میزنند.
این را نباید فراموش کرد که رقابتهای منطقهای، بهویژه بلندپروازیهای عربستان سعودی، باعث شده که کشورهای منطقه برای بیثبات کردن کشورهای رقیب از گروههای افراطی مذهبی استفاده کنند. فعلا پاکستان بهصورت فعالانه از طالبان در افغانستان بهره برده و در عین حال عربستان سعودی میکوشد که با تقویت گروههای افراطی سنی، نفوذ شیعی ایران در کشورهای منطقه را ضربه بزند. به این ترتیب، گروههای افراطی مذهبی بخشی از استراتژی امنیتی کشورهای فوق در منطقه است. از این خاطر، گروههای افراطی از شکل جنبشهای مذهبی بیرون شده و در پسشان مقاصد نظامی و استخباراتی کلانی نهفته است. دولتهای آسیای میانه با درک همین موضوع بهشدت نسبت به رشد اسلام سلفی در کشورهای خود حساساند. چون آنها افراطیت مذهبی را نه یک مشکل عقیدتی بلکه تهدیدی برای امنیت ملی خود به حساب میآورند.
ما هم باید به رشد افراطیت مذهبی از همین دیدگان نگاه کنیم. زیرا، نباید از یاد ببریم که رفع تهدید طالبان بدون مبارزه با افراطیت مذهبی ممکن نیست. در عین حال، نباید از یاد ببریم که با رشد افراطیت مذهبی افغانستان از یک کشور صلحآمیز به یک تهدید برای کشورهای منطقه، بهویژه در آسیای میانه تبدیل خواهد شد. در آن صورت به جای اینکه کشورهای آسیای میانه و خاورمیانه دروازههای خود را برای تجارت به روی ما باز کنند، ما را بهعنوان منبع تهدید امنیتی تلقی خواهند کرد. در این صورت نه کسی در چنین کشوری سرمایهگذاری خواهد کرد و نه با آن مناسبات نزدیک خواهد داشت.