بخش از گزارش اساسی

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش از

گزارش اساسی شورای مرکزی حزب ملی افغانستان

وهیات رهبری

فعالین شورای تفاهم ، به کنگره حزب

        درعرصه سیاسی واجتماعی :

دوستان ګرامی ، نمايندګان محترم کنګره ، خانم ها وآقایا ن !

زندګی بشريت در جهان امروز دستخوش چرخشهای عظيم در عرصه های ګوناګون است . انقلاب تکنولوژيک افقهای تازه وفراخی را برای حل مسايل حاد بشريت باز نموده است. اين  چرخش باعث انقلاب انفارماتيک ګرديده ، که خلقها و کشور های جهان را باهم اتصال داده و جهان ما را به يک دهکده کوچک با هم مرتبط و از هم باخبر تبديل نموده است . حل مسايل حاد جهانشمول ، چون مبارزه برای استقرار صلح جهانی ، مبارزه با آفات طبيعی ، امراض واګير و آلودګی محيط زيست ، مقتضی تلاشهای همګانی ، تعاون و همکاری همه بشريت است . ، خلقها و ملت های اسير، آزاديها و حقوق شان را پی ميبرند و برای بدست آوردن آن به مقاومت ومبارزه برميخيزند. حقوق انسانی و آزاديهای مدنی ، صلح ، دموکراسی و عدالت اجتماعی سرلوحه جنبش های آزاديخواهانه مردمان جهان است .اراده بشريت بر آن است تاخشونت  و تشد د د ر اشکال مختلف آن و جنګ های ګرم وسرد از زندګی بشريت رخت بر بندد ودنيای صلح وصفا، دوستی و زندګی باهمی ، برادری وبرابری  برپا ګردد.

باوجود دګرګونی های شګفت انګيز د ر اوضاع و احوال جهان ، مظاهر خشن  نابرابری و بی عدالتی در سياره ما هنوز باقيمانده است . بګونه مثال : از سه دهه به اينسو مردم افغانستان   بعلت مداخلات بيشرمانه دول خارجی ازجمله  پاکستان و ايران در خون می تپند ولی متأسفانه مناسبات بين المللی بګونه ايست که جلـو اين جنايت ضد بشری هنوز ګرفته نه شده است ، و مداخلات  کشورهای همسايه و منطقه در امور داخلی کشور ما اشکال مختلف و ابعاد جديدتر و ګسترده تر کسب ميکند.  جامعه بين المللی در رأس ايالات متحده امريکا دراجرای تعهدات خويش مبنی برجلوګيری از مداخلات در امور افغانستان ، محو بنيادګرايي و تروريسم و برګشت صلح و ثبات برای افغانها هنوز پيروز نه ګردیده  و  داعيه برحق مردم مظلوم فلسطين برای حق تعين سرنوشت و ايجاد دولت مستقل فلسطينی، هنوز با دشمنی تجاوزګران اسراييل ،  اشغال سرزمين های فلسطينی و ريختن خون فرزندان شجاع ودلير اين مرز وبوم همراه بوده است . ايالات متحده امريکا با وجود ادعاهای پرطمطراق دفاع از حقوق و آزاديهای مردم عملا د ر کمين دفاع از تجاوز واشغال قرار ګرفته و ادعاهای خويش را در انظار جهانيان زير سوال برده است  .

يکی از ويژګيهای عمده جهان کنونی را آهنګ شتابنده تغيرات و تحولات تشکيل ميدهد، تغيراتی که سراپای زندګی بشری        را احتوامیکند . معادلات و معاملات امروز با حقايق و واقعيت های فردا مطابقت نخواهد داشت . قانونمندی تکامل جوامع بشری ومناسبات
بين المللی خارج از اراده قدرتهاو فرمانروايان عمل ميکنند. ، بدون ترديد این تک قطبی امروزی جهان خاتمه خواهند یافت ، و جهانيان شاهد چرخش واقعی ديګری در مناسبات بين المللی خواهند شد . مرور زمان روياها و آرمانهای بشريت را برای تأمين صلح ، دموکراسی و عدالت اجتماعی  به واقعيت مبدل خواهند ساخت .

دوستان عزيز !

کنګره حاضر در شرايطی کار خود را آغاز نموده است که عده کثيری از کشورهای جهان به منظور کاهش تشنجات فزاينده در کشور ما نيروهای نظامی خويش را اعزام نموده اند و اينک يک دهه از ماموريت آنها ميګذرد، ولی با درد وتأسف فراوان که نتايج  مثبت‍‍ ‍‍‍‌ ملموس آن تا هنوز ناپيدا است . بحران مزمن، سراسر کشور مارا فراګرفته ، با وجود دګرګونی های اندکی، وضع سياسی و امنيتی کشور روز تا  روز وخيمتر ميګردد، ابعاد بحران در جنوب و جنوب شرق کشور و دردو طرف  خط تحميلی ديورندوسعت وګسترش بخصوص کسب نموده و تدريجأ به ساير نقاط کشور سرايت ميکند .

جامعه بين المللی آګاهانه و غيرآګاهانه ، حقيقت روشن و آفتابی را مبنی بر اين که پاکستان پرورشګاه وخاستګاه بنيادګرايي و تروريسم بين المللی است ، نا ديده ګرفته ، نا حق دهات و قريه جات کشور مظلوم ما را به حيث پناهګاههای تروريستان نشا نه ميګيرندو به اين وسيله طی سالهای اخير هزاران هموطن بيګناه و معصوم ما ، ظبهای فعاليت های خرابکارانه شبکه های استخباراتی کشورهای همسايه  و تروريستان مربوط به انها، مافيای مواد مخدر ، زورمندان و جنګسالاران حاکم در دستګاه دولتی را به خونهای پاک شان می پردازند .

همسايه شرقی ما پاکستان به دورويي و منافقت به مداخلات بيشرمانه خويش در امور کشور ما ، بمثابه مربی و حامی تروريزم بين المللی ، مرکز تشنج و صدوربنیاد ګرایی. با بی حیایی تمام ادامه میدهد نظاميان ماجراجو و آی اس ـ آی پاکستان بعد از رسوايي قتل  بن لادن به اقدامات تلافی جويانه متوسل ګرديده و بر حريم مقدس کشور مان افغانستان عزيز در مخالفت صريح با تمام نورم ها و ميثاقهای پذيرفته شده بين المللی تجاوز نموده ، دههات و قريه جات و مردمملکی مناطق سرحدی را در ولايات کنړ و ننګرهار هدف راکت ها قرار داده ، تلفات مالی و جانی برکشوروارد ساخته اند .

 ما از تريبون عالی اين کنګره تمام اقشار مردم افغانستان را بخاطر دفاع از حريم مقدس وطن ، استقلال و تماميت ارضی کشور ، صرفنظر از تفاوتهای فکری ، نظرياتی و ايديولوژيک به وحدت ملی و همبستګی خلل ناپذير فرا ميخوانيم !

همسايه غربی ما جمهوری اسلامی ايران علی الرغم سياستهای دوستی و مدارای جانب افغانی ، مداخلات خويش را به بهانه حضور جامعه  بين المللی در کشور ما توجيه وتشديد مينمايد . ولی اين حقيقت اظهرالمن الشمس است که نيروهای افراطی در محافل حاکمه ايران قبل از ين نيز صلح وثبات کشور ما را تهديد نموده و امروز نيز به تعقيب ګذشته از اهداف شوم شان دست بردار نه شده اند .

دوستان !

نبود ستراتيژی روشن وشفاف نيروهای بين المللی ، عدم همآهنګی فعاليت های نظامی بين نيروهای امنيتی افغان ونيروهای آيساف وموجودیت فساد اداری لګام ګسيخته در ادارات و عدم کارآيی و توجه دولت به خواستهای حياتی و مکرر مردم که سبب فاصله بین دولت ومردم شده است ،ازیکسو وهمدستی نظامیان پاکستانی ومحافل دردولت اسلامی ایران به تحریک ، تربیه وتجهیز ترورستان پرداخته اند ازسوی دیګر به تشدید وتوسعه بحران می افزاید .

در نتيجه جنګهای سه دهه اخير قشر نامتجانس جديدی متشکل از قوماندانهای تنطيمی ، مافيای مواد مخدر واسلحه غاصبان زمينها ، ثروتمندانی بحساب انجوها و دلالان بوروکرات وبانکدارهای فریب کار  در جامعه ظهور نموده است . اين قشر همزمان با غصب و تصاحب ثروتهای جامعه حاکميت دولتی را نيز در اختيار دارد . مبارزه برای انحصار ثروت و قدرت بين اين جناحها روز بروز تشديد يافته ، باعث بی ثباتی بيشتر اوضاع ميګردد .

بحران کنونی و آتش جنګ امروز مجموعه جرقه هايست که نسبت جلوګيری از تحولات و تغيرات ضروری و منصفانه در زندګی جامعه افغانی طی دوصد سال اخير بوجود آمده است . ريشه های اين بحران در عقب ماندګی و ساختار اقتصادی ، اجتماعی ، سياسی  و فرهنګ قبيلوی حاکم در جامعه است . آزادی ، احترام به حقوق انسانی ، صلح وثبات ، ترقی  توسعه و انکشاف ، در ګرو اصلاحاتی است که میتواند ريشه های اين عقبمانی ها، تعصبات و دشمنی ها با تغيرات و تحولات را، خشک سازد . بدون شک دشمنان خارجی از مناسبات فرسوده قبيلوی در افغانستان بهره برده  نفاق ملی ، جنګ و ناامنی را در افغانستان دامن میزند. پس واضح است  که  برای جلوګيری از مداخلات خارجی ، وبمنظوراستقرار صلح و ثبات ، آزادی و تأمين حقوق انسانی ، توسعه و انکشاف همه جانبه ، بايد زمينه های داخلی مداخلات از خارج را از بين برد .

سيستم سياسی افغانستان که بعد از چرخش در اوضاع جهانی و باالنتيجه فروپاشی اداره طالبان بوجود آمد و تا هنوز از پشتيبانی همه جانبه جامعه بين المللی برخوردار است ، ظاهرأ اين اميدواری را بوجود آورد ، که  ارزوهای که جامعه  ما، طی دوصد سال اخير در انتظار آن بود ، به واقعيت بپيوندد. شرايط جهانی اين فرصت را برای مردم افغانستان مساعد ساخته است ، تا از پروسه دموکراتيک در کشور پشتيبانی و حمايت نمايندواز قيد انحصار فرصت طلبان خودکامه وبی رحم  ، قدرت طلب و پول پرست خود را نجات دهند. اين امر وقتی ميسر ميشود ، که شناخت ما از خود و روان اجتماعی تکميل ګردد. ما با آزادی ، برادری و برابری ميتوانيم آرمانهای معقول زمان خويش را در قالب يک حکومت و نظامی که از اراده واقعی مردم نمايندګی کندو به اساس مشارکت فعال و عملي مردم در امور سياسی  کشور بوجود آمده باشد، به واقعيت تبديل نماييم و اين واقعيت را برای نسل های آينده افغان به ميراث بګذاريم و برای ابد به حضور و ظهور استبداد در حيات اجتماعی خداحافظی نماييم. بدون شک مرحله ګذار از استبداد به سوی دموکراسی ، تحکيم واستقرار آن مرحله دشوار و پر از فرازو نشيب است . نسل های امروز و فردا بايد با حوصله مندی صبر و شکيبايي تحمل وبرده باری قانونمنديهای اين مرحله را درک کنند و جلو هر نوع توطيه و ماجرا را عليه دموکراسی بګيرند. بايد نهال دموکراسی فرصت بيابد تا به ثمر رسد، آنهاييکه سرنوشت خويش را با دموکراسی پيوند ميدهد، بايد با صبر وتحمل تلخی های دوران ګذار را بپذيرند. با هوشياری و فراست از پروسه دموکراتيک در برابر استبداد قرون وسطايي دفاع نمايندو آينده آنرا از ګزند اژدهای استبداد نجات دهند . فرصت طلبان طماع به تدريج دور و بر استبداد را تخليه ميسازد و به سوی دموکراسی نو پا، روی می آورند. آنها با دموکراسی تظاهر ميکند،در حاليکه زمانی به روی زنان محروم کشور تيزاب می پاشيدند و اکنون ميخواهند از فرصت های اين مرحله نيز به منظور دوام خودکامګی ومنفعت شخصی استفاده نمايند.

با درد و دريغ که همين فرصت طلبان ، فرصت يافته اند، تا کمک های جامعه بين المللی را حيف وميل نمايند و حاکميت دولتی را که حق مردم است ، مانند مال شخصی در معاملات برای کسب سود وقدرت شخصی استفاده نمايند. فرصت طلبان سياست باز مقدسات و آرمانها نداشته ، جز ادعاهای بی محتوا چيزی در چانته ندارند. انتهای فساد اداری ، مواد مخدر، غصب زمينها و تاراج بانکها ، خشونت و ترور، حتی  خريدو فروش مقامات دولتی متاع عمده بازار تنظيمی و فرصت طلبی است .

دوستان ګرامی !

دستګاه دولتی در مرکز و محلات که   در انحصار زورمندان ، قوماندانان ،سردمداران مافيای مواد مخدرو اسلحه، بانکران  فاسد وغاصبان زمین قرارګرفته است  ،به ماشين زجر و آزار مردم تبديل ګرديده است

و برخلاف انتظارات مردم ، جلو ترقی ، بازسازی ، رشد نيروهای مولده و تحقق آزاديهای دموکراتيک را ميګيرند.ګروههای مسلح مربوط تنظيمها در تبانی وهمکاری با شبکه های استخباراتی کشورهای خارجی ، هنوز در سراسر کشور برمردم  بيداد ميکند . عوض اردو و پوليس ملی ، اردو و پوليس تنظيمی را بوجود اورده اند، که علی الرغم مصارف صدها مليون دالری

به هيچوجه جوابګوی نيازمنديهای امنيتی کشور نيستند. اوليای امور به عوض، امنيت و آسايش مردم   اهداف دیګری را تعقيب ميکنند . آنها ، از پذيرش پرسونل مسلکی و تعليم يافته ، دارای انديشه ملی ، که در مورد  صلح و امنيت کشور و مصالح عاليه ملی می انديشند، به بهانه های مختلف همراه  با تعصب اباء ميورزند.

باندهای مسلح مربوط تنظيمها هنوز هزاران ميل سلاح سنګين وخفيفه و مقادير هنګفت مهمات در اختيار دارند. مردمانيکه در ساحات  فعاليت اين باندها بسر ميبرند، بار طاقت فرسای مظالم شان را بدوش ميکشند. موجوديت اين باندها خطر باالفعل وباالقوه برای حاکميت دولتی در نبود نيروهای جامعه بين المللی است .

مداخلات خارجی و تحريکات جدايي طلبانه ، بالخاصه تعصبات ضد قومی حلقات معين داخلی  ، حاکميت ملی و تماميت ارضی کشور را نسبت به هر وقت ديګر بيشتر آسيب پذير ساخته است .

قوم پرستی در ضد یت با اقوام ديګرادعای دروغین است ،قوم پرست واقعی اقوام ديګر را دوست قوم خود ميسازد .انهاييکه زير لوای قومپرستی عليه اقوام ديګر تحريکات ميکنند، سرانجام سر وکله شان از ګريبان شبکه های استخباراتی خارجی می برآيد. معيار قضاوت و اساس محاسبات اين به اصطلاح مدافعين اين و آن قوم را منافع چند فرد وفامیل ویا اغراض  بيګانګان تشکيل ميدهد. افغانان واقعی و وطنپرست  به کشور و کليه مردم وهمه اقوام مختلف ،که به اساس روحيه خدمت به کشور و انسان افغان ، صادقانه ، بی ريا و بی پاداش کار و فعاليت مينمايند،عنصر انسانی هميشه محور تمام تلاشهای انسانهای واقعی است .

دوستان !

در اوضاع و احواليکه سايه سنګين  ساختارهای مافيايي بر تمام حيات سياسی ـ اجتماعی سنګينی ميکند، حلقات متعصب و تاريک انديش از حمايت و پشتيبانی خارجی و امکانات مالی سرسام آور و عوايد ناشی از تجارت و قاچاق مواد مخدر برای حفظ و دوام قدرت خويش و تعميق و ګسترش بحران استفاده ميکنند، در حاليکه سرنوشت کشور و آينده آن زير سوال رفته است ، نيروهای ملی ، مترقی  و وطنپرست در حال نفاق وشقاق ، تشتت و پراګندګی مزمن به  يکه تازی و خود محوری ، تکبر و غرور ادامه ميدهند.

به اينصورت در حقيقت امر، مترقيون و وطنپرستان، خود، راههای حضور در وضعيت سياسی کشور را به روی خود مسدود ساخته اند . همين امر باعث طولانی شدن جنګ و دوام عمر حاکميت مفسدين تاريک انديش ميشود .

باور ما بر آن است ، تا نيروهای ملی ، دموکراتيک، مترقی و عدالتخواه از تجارب عبرت انګيز تاريخ خويش درس نګيرند و از خودپرستی ، خودمحوری، خودنمايی وقدرت طلبی وساير امراض روشنفکری رهايی نيابندو با اتحاد وهمبستګی صادقانه ، بر اساس  ترحم بر مردم و کشور صف واحددفاع را تشکيل ندهند و برای نجات کشور بمثابه الترناتيف واقعی برای تغير، در وضعيت سياسی فعلی کشور حضور نيابند، وضع آزاردهنده موجود ادامه خواهد يافت و مسؤليت عواقب دردناک آن برای نسل های امروز وفردای کشور بدوش خودپرستان بی عاطفه ، شهرت طلب و قدرت طلب خواهد بود .

 تصادفی نيست که حزب ما مسأله  وحدت و همبستګی نيروهای ملی و مترقی را در سرلوحه وظايف خود قرار داده است ودرين راه از هيچګونه تلاش و فداکاری ، ګذشت و از خودګذری

سازش و مسامحه با همفکران  دريغ نه ميکند و عين رویه  را به دوستان خويش نيز توصيه ميکند. با باور ما، تغير و چرخش در اوضاع موجود، مربوط به توانمندی ما برای واردکردن تغير در انديشه و عمل ، در ګفتار و کردار ما ست .

ما از تريبون عالی کنګره حاضر حزب خود اعلام ميداريم که : ما بخاطر پايان بخشيدن به جنګ تباهکن ، برقراری صلح پايدار ،ارجګذاری به جايګاه انسان ، توسعه و تحکيم دموکراسی ، تأمين آزاديها و حقوق انسانی ، رشد و توسعه اقتصادی و بهبود زندګی انسان افغان ، حاضر و آماده به ګفتمان سازنده سياسی به خاطر تأمين وحدت و همبستګی خلل ناپذير تمام نيروهای ملی ، مترقی دموکراتيک و عدالتخواه بوده ، ودرين راه ،
الی تأمين وحدت سراسری ملی تلاشهای  فداکارانه وخستګی ناپذير خويش را ادامه خواهيم داد . مراجعه ما ، تمام نيروهای افغان ، همه واحدهای سياسی ، احزاب و ګروها، افراد وشخصيت های علمی وفرهنګی ، روحانيون مترقی و وطنپرست ، بزرګان و موسفيدان با اعتبار را احتوا ميکند .

ما باور داريم که در صورت دوام وضعيت حاکم بر کشور، هيچګونه چشم انداز برای پايان جنګ و تأمين صلح پايدار ، استقرار و ثبات سياسی ، رشد اقتصادی و بهبود زندګی مردم  به نظر نه می رسد .

نمايندګان محترم  و دوستان عزيز !

کشور ما در زمره فقيرترين کشور های جهان به شمار ميرود . بيش از ( ۸۰ ) فيصد مردم ما در زير خط فقر ، با عايد روزانه  يک دالر امريکايي  درحقیقت برای زنده ماندن درتلاش اند .

رشد نهايت کند اقتصادی جوابګوی ضروريات اوليه جامعه ما نيست . چنان يک رشد اقتصادی که به مسايلی ، چون رفع عقبماندګی کشور، وتامین  نيازمنديهای اوليه و بهبود زندګی مردم ، جواب لازم  بګويد ، در چوکات مناسبات موجود ناممکن به نظر ميرسد .

 تعداد قابل ملاحظه مؤسسات توليدی ، مالی و تجارتی درکشور  نسبت انارشی اقتصادی و نبود پاليسی اقتصادی مبنی بر منافع ملی، پيوسته از فعاليت افتيده و تعدادی هم درآستانه سقوط قرار دارند. امکانات سرمايه ګذاری در عرصه صنايع ، نسبت تعقيب سياست های غيرمتوازن و نامعقول ، وعدم حمايت از توليدات داخلی روز به روز محدود ميګردد.

در عرصه تجارت ، بيلانس بين  واردات وصادرات  در نظر ګرفته نمی شود، واردات کالاهای مشابه توليدات داخلی ، صنايع نو بنياد کشور را در معرض سقوط قرار ميدهد.

نبود سياست های معقول اقتصادی ، زمينه های فرار سرمايه از کشور و فسادګسترده و بی سابقه مالی موانع جدی در راه تحکيم و انکشاف اقتصادی اند که شکست کابل بانک نمونه این فساداست  .

منابع طبيعی کشور در نتيجه باندسالاری و انارشی حاکم برکشورغارت ميګردند، جنګلات غیر قانونی قطع ، معادن به شيوه های غير علمی و غير تخنيکی استخراج و به بيرون از کشور قاچاق ميشوند. دست دراز دزدان و غارتګران به همه ثروتهای کشور حتی موزيم ها و حفريات نيز رسيده است .اب دریاهای ما بدون استفاده به کشورهای دیګر میریزد ومادرانرژی وابیاری ازان بهره نمی ګیریم .

قيمتهای کالاهای مورد ضروریات اوليه روز بروز سير صعودی خود را می پيمايد. دولت نه تنها توانمندی کنترول قيم را نداشته ، بلکه اراده آنرا نيز ندارد. به اين ترتيب بار توانفرسا و کمرشکن صعود قيم در اقشار متوسط و پايينی جامعه فاجعه می آفريند.

ميزان بيکاری در کشور به سطح سرسام آور خود رسيده است و ګروههای بزرګی از بيکاران عمدتا جوانان در جستجوی کار از طريق راههای غير قانونی به سوی کشورهای عربی و اروپايی هجوم برده ، اکثرأ در ګرمای دشت های سوزان و حين عبور از درياها جانهای شيرين شان را از دست ميدهندو رؤياها و آرمانهای  شکم سيراطفال و خانواده های شان را با خود به ګور ميبرند و به تعداد بيوه ها و يتيمان کشور افزوده ميشود .

دوستان ګرامی !

در اثر جنګهای تباهکن سه دهه اخير زيربنا های اقتصادی و زراعتی کشور ( از قبيل شبکه های آبياری ، فارمهای زراعتی ، جنګلها و علفچرها… ) تخريب ګرديده و با وجود توقعات مردم بعد از فروپاشی اداره طالبان ، مبنی بر بازسازی و احيای مجدد، سکتور زراعت هنوز بهبود قابل ملاحظه نيافته ، ظرفيت توليدی اين سکتور در سطح پايينی قرار دارد، نيازمنديهای مردم روز بروز افزايش يافته ، مواد غذايی مورد ضرورت نبايد از کشورهای خارج وارد ګردد. اين در حالی است که ملياردها دالر کمک خارجی به منظور بهبود و بلندبردن ظرفيت توليدی زراعتی کشور توسط زورمندان و دولتمردان چپاولګر  حيف و ميل ګرديده است . اداره دولتی که اکنون  مشخصه عمده آن را  رشوت واختلاس تشکيل ميدهد، و رشوت شيوه معمول اداری آن بشمار ميرود، چګونه ميتواند، اينګونه  خدمات را به مردم عرضه نمايد؟

مزارع ، علفچرها و ساحات فعاليت دهقانان و مالداران هنوز از کشتزارهای ماين پاکسازی نه ګرديده است ، اين امر باعث تلفات جانی ومالی و محدوديت فعاليتهای اقتصادی ميګردد .

دهقانان تهی دست و بيدفاع کشور در اثر بی توجهی و بی اعتنايی دولت نسبت به سرنوشت دهقانان و فعاليت های لګام ګسيخته مافيای مواد مخدر مجبور به کشت و توليد مواد مخدر ګرديده ، ازیکسو عوايد سرشار قاچاق آن بارونهای مواد مخدرچاق تر، و وسايل به زنجير کشيدن دهقانان مظلوم را فراهمتر ميسازد و از سوی ديګر مصارف عمده جنګی مخالفين مسلح را تأمين مينمايند، وبدینصورت  جنګ و خونريزی ، انارشی و ګريز از قانون را تداوم ميبخشند.

که اثرات منفی ان بر اوضاع سياسی ، اقتصادی و نظامی کشور بر حيات اجتماعی مردم ما هويدا است.

وضعيت تعليم وتربيه در کشور با وجود ګامهای برداشته شده در زمينه ، به هيچوجه جوابګوی نيازمنديها و مطالبات مردم ما نيست . هنوز هزاران طفل افغان نسبت ناامنی و فقردامنګستر از مزايای آموزش محروم مانده و بخاطر لقمه نانی در جاده ها و کوچه ها نااميد و سرګردان در شرايط غير انسانی با کارهای طاقت فرسا در برابر مزد ناچيز ، به  جواليګری، موترشويي ، تبنګفروشی وکاربرملک بیګانه  مصروف اند.

اطفال افغان نه تنها از حق آموزش ، موسيقی ، تفريح و سپورت محروم اند ، بلکه نسبت بی توجهی دولت، جنګسالاران ، با جذب شان به باندهای مواد مخدر و ګروههای مسلح ، فرستادن شان به جبهات جنګ و حملات انتحاری از حق زندګی شان نيز محروم ميګردند.

چنين است سرنوشت آينده ما ! اينست  وضع فلاکتبار و فجيع کودکان افغان ! و اينست وجدان ، قضاوت و عدالت قرن بيست و يکم در مورد افغانها ! دولت جنګسالاران برحق سزاوار نفرت و انزجار عميق مردم مظلوم افغان است .

هنوز در مناطق مختلف کشور هزاران شاګرد بدون اطاق درسی ، ميز و چوکی و مواد درسی به اصطلاح مصروف آموزش اند. معلمين فاقد آمادګيهای حرفوی ، با معاش بخور نه مير ، با وجود تهديدات امنيتی امر خطير تعليم و تربيه رابه عهده دارند .

اکثريت مطلق جوانان کشور از حق کار ، تحصيل ، تفريح ، ورزش ، موسيقی ، انتخاب همسروساير حقوق طبيعی شان محروم اند .

وضع اسفبار جوانان معتاد به مواد مخدر ، تکاندهنده و زنګ خطر جدی به تمام طبقات و اقشار جامعه افغانی است . جوانان نسبت سطح نازل آګاهی ، بيکاری وفقر توانفرسا ومهاجرت به مواد مخدر پناه ميبرند. دولت هيچګونه اقدامات پيشګيرانه از قبيل ايجاد زمينه های کار  تبليغات مؤثر عليه استعمال و ترويج مواد مخدر بعمل نياورده و تعداد معتادين در ميان جوانان ، زنان و حتی کودکان با ګذشت هر روز بيشتر وبيشتر ميګردد، ودرراه تداوی معتادین اقدامات جدی وموثر بعمل نمی اید .

برای ازادی زنان طی ده سال اخیر سلسله کارهای محدودی صورت ګرفته ، ولی با نهم محروميت و سياه روزی زنان افغان به منوال ګذشته ، مانند دوران ملوک الطوايفی ورژیم های  انارشستی ادامه دارد . ازدواجهای اجباری ، خلاف اصول اسلامی و انسانی ومندرجات قانون اساسی کشور ، محروميت از برابری حقوقی ، اسارت آنان در چار ديوار خانه و از همه بدتر تحميل اسارت فکری بر زنان ، این همه وضع حقارتبار زن در جامعه باعث خودسوزيها و خودکشی های تکاندهنده زنان محروم و بيدفاع افغان ميګردد. با وجود تأکيدات مکرر جوامع بين المللی ، در مورد بهبود وضع زن افغان ، بعلت سيطره جنګسالاران وسیاه اندیشان  در اداره دولتی ، خشونت و مظالم هولناک در برابر زنان، بدون کم وکاست دوام دارد ، توقع میرود که کنګره حاضر موضوع رهایی زنان  افغان ازبند واسارت زنجیر های مناسبات غیرعادلانه مرد سالاری ، منحیث مسله مرکزی تغیرات اجتماعی رابرای خود مطرح نمایند ، وبه شورای مرکزی حزب وظیفه بسپارند ، درصورت موجودیت امکانات و شرایط مساعد درقریه جات ، ولسوالی ها ، نواحی وشهرهای ولایات ، سازمانهای زنان را ایجاد ، وبرای زنان پیشرو کشور امکانات اشتراک فعال زنان درزندګی سیاسی واجتماعی کشور میسر سازند .

معلولين ، بيوه ها و يتيمان شهدای سه دهه جنګ در فقر و تنګدستی کمرشکن، در عالم  يأس و نا اميدی ، بزندګی مشقت بار و تحمل ناپذيرادامه ميدهند. تا اکنون با وجود تشکیلات عریض وطویل معاش خور درین عرصه ها ،هيچ مرجعی تعداد و ارقام واقعی معلولين ، بيوه ها ويتيمان بی سرپرست در سراسر کشور را ارايه نکرده است . اين امر که آغاز کار ياری و کمک رساندن به اين کتګوری مظلومان است ، هنوز دست نخورده باقی مانده است .

سطح نازل خدمات صحی در کشور و خصوصی سازی ناعاقبت انديشانه بخش خدمات صحی ، عدم دست رسی اقشار ناتوان و کم درآمد جامعه به دوا و معالجه باعث مرګ ومير، سرسام آور مردم ما ميګردد.کشور ما از نظر مرګ ومير در مقايسه با کشور های جهان در بد ترين حالت قرار دارد و روزانه صدها طفل ، زن ومرد به علت بيماريهای علاج پذير ګوناګون جان ميدهند.

مليونها مهاجر افغان طی سه دهه جنګ در کشورهای خارجی ، با تحمل فشارهای کشور

های ميزبان ، برای برګشت اجباری  و هزاران خانواده مهاجر افغان در داخل کشور در اثر جنګهای داخلی وغصب زمينهاو خانه های شان توسط جنګسالاران ، در مرکز و اطراف کشور بدون سرپناه در خيمه ها و ګودالها به سر ميبرند . اين در حاليست که زورمندان و غاصبين ملکيت های شخصی و عامه، مصروف اعمار قصر های مجلل در جوار اين خيمه ها و ګودالها اند. اين امر باعث بدبینی و نفرت اجتماعی روز افزون ميګردد . اداره دولتی با ایجاد وزارتخانه های  معاش خور  مسأله   مهاجرين را در طاق نسيان ګذاشته ، مصروف تقسيم امتيازات ، سود وثروت ازنام انها  است .

دوستان ګرامی ، نمايندګان محترم کنګره !

وضع تأسف انګيز حاکم بر کشور اهانت به مقام انسان و بی حرمتی به ارزشهای والای انسانی است . افغانها بايد تمام ظرفيتها و انرژی خود را برای بيرونرفت از وضع رقتبارو شرم آور کنونی بکار بګيرندو بايد درک کنند که برای دسترسی به اهداف شريفانه ، وحدت و همبستګی صادقانه و خلل ناپذير کليه نيروهای ملی و وطنپرست افغان امر ضروری و اجتناب ناپذير است .

بحران وسیع وتباه کننده جاری نتیجه منطقی حاکمیت تنظیمی است ازینرو،  حاکميت شبکه های مافيايي شرايط رکود اقتصادی و شيوع فساد را فراهم ميسازد و انتظاری ديګری هم نه بايد داشت . مافيای مواد مخدر از عوايد سرشار قاچاق ، فتنه، جنګ را دامن ميزند . تلاشهای جامعه بين المللی برای التيام زخمهای جنګ های سی ساله کمک های مليارد دالری بمنظور باز سازی ويرانه های جنګ ، تشويق سرمايه ګذاريهای خارجی و مساعی شان به خاطر ايجاد اردو و پوليس ملی ، در نتيجه فعاليت های لجام ګسيخته مافيا، بی اثر مانده ، آتش جنګ و خونريزی ،طبق ميل ما فیا ، دشمنان خارجی افغانستان ،و نوکران شان در کشور بخون آغشته مان ،   مشتعل می باشد .

حوادث سياسی و نظامی ده  سال اخير نشان داد که  نقش عامل خارجی در حل بحران افغانستان صرفنظر از حسن نيت و اقدامات هدفمند، در شرايط نبود دولت ملی و دموکراتيک بی اثر خواهد ماند. تعويض اداره مبنی بر فساد و اختلاس و معاملات ضد منافع ملی به يک اداره سالم و دموکراتيک محصول اراده واقعی ملت افغان و منزه از فساد، رشوت و اختلاس به ضرورت حياتی و تأخيرناپذير زمان ما مبدل ګرديده است .

در حاليکه نيروهای جامعه بين المللی به بيهوده ګی جنګ بمثابه يګانه راه رسيدن به صلح پی ميبرند، و به اين منظور در انديشه خروج نيروهای شان از افغانستان اند، ما از تريبون عالی اين کنګره اعلام ميداريم که : بلی ادامه جنګ امر بيهوده است ، ولی خروج نيروها هيچګاه به معنای پايان جنګ نيست .

پايان جنګ از اتحاد و همبستګی نيروهای ملی و دموکراتيک و حضور فعال آن در وضعيت سياسی بحيث عامل تعيين کننده داخلی ، وفشار دوامدار و لا ينقطع جامعه بين المللی الی نابودی بنيادګرايی و تروريسم بر دولت پاکستان بمثابه محرک اصلی تروريسم و جنګ ، حامی و مشوق بنيادګرايي و صدور آن به افغانستان و جهان و وضع تعزيرات بر دولت اسلامی ايران برای قطع مداخلات شان در کشور ما بحيث فاکتور های  کمک دهنده خارجی آغاز ميګردد .

ما به اين باوريم که ادامه جنګ راه حل نيست . جنګ فقط وقتی توجيه شده ميتواند که هدف آن استقرار صلح باشد . ما باور داريم که خشونت ، خشونت را بار می آورد و خون را نبايد به خون شست . ما از مصالحه و آشتی بين طرفين درګير حمايت ميکنيم ، بشرطيکه هدف آن صلح واقعی باشد. ما مصالحه غيرصادقانه به منظور دست يافتن به فرصت ها را ضياع وقت و زمينه سازی برای امادګيهای بيشتر جنګ می پنداريم ، که بر حسب تجارب به مراتب وحشيانه تر از ګذشته خواهد بود . از نظر ما منافع ملی افغانستان ، احترام به حاکميت ملی ، استقلال سياسی و تماميت ارضی کشور، احترام به قانون اساسی افغانستان ، آزاديها وحقوق مدنی افغانهامندرج در قانون اساسی افغانستان بايد اساس مذاکرات صلح وآشتی ملی را تشکيل دهد. مصالحه واقعی و آشتی ملی بايد راه را بسوی آينده بګشايد ، دستآوردهای موجود را تحکيم بخشدو به روی کشور جنګزده مان افقهای تازه توسعه و انکشاف اقتصادی ، شګوفانی اجتماعی ، سياسی وفرهنګی را باز نمايد .

ما مداخله پاکستان را بمثابه عامل اصلی خونريزيهای سی ساله ، در روند مذاکرات مصالحه و آشتی ملی بحيث عامل اصلی مانع استقرار صلح وثبات میپنداریم . پراتیک زندګی نشان داده است که راه بزرګ جنګ وخونریزی ، بنیادګرایی وتروریسم ازجانب پاکستان به افغانستان رفته است ، وتپ وتلاشهای حکومت پاکستان که ګویا جاده صلح ومصالحه افغانستان ازپاکستان میګذرد ، یک افسانه خنده اور است .کوششهای مرموز فعلی پاکستان برای ادامه پی درپی اشکال وابعاد مختلف توسعه وعمیق شدن بحران و جنګ ، برای بدست اوردن اهداف جدید چیزی دیګری نیست .

از همه تأسف اور اينست که همه اقدامات از قبيل مذاکرات بخاطر مصالحه و آشتی ، بيرون کشيدن نيروهای خارجی ، استقرار پايګاههای نظامی و غيره ، بدون در نظرداشت اراده و مشوره با مردم افغانستان صورت ميګيرد . افغانستان ملکيت چند مزدور بيګانه و دارو دسته مافيايي نبوده  ، بلکه  مالک اصلی آن مردم افغانستان است ، هيچکس جز مردم افغانستان حق نه دارد ، در غياب مردم  در باره مقدرات و سرنوشت  کشور شان تصميم بګيرند. ما خواستار مشارکت وسيع مردم در امر مصالحه و آشتی ، حضور و یا خروج  نيروهای خارجی  و استقرار پايګاههای نظامی در افغانستان  ميباشيم .

مخالفت صريح دولت پاکستان و ايران با ايجاد پايګاه نظامی امريکا در افغانستان  و همکاريهای  ستراتژيک افغانستان با ايالات متحده امريکا ازسیا ستهای دو پهلوومزورانه انها شهادت میدهد . حاکميت ملی و تماميت ارضی کشور ما که پيوسته با توطيه و تجاوز همسايګان مامواجه بوده ، برای ما افغانها ، مانند ساير ملل جهان اهميت درجه اول دارد . ما مسؤليت دفاع و حراست حاکميت ملی و تماميت ارضی خويش را داريم  اينکه ما از کدام وسايل و امکانات برای اين مأمول استفاده ميکنيم ، هم مربوط و منحصر با ما افغانهاست .

ما از تريبون عالی اين کنګره به خلقهای کشور ، منطقه و جهان اعلام ميداريم که افغانها هيچ وقت به تا بعیت  هيچ قدرتی در جهان تن در نداده است و هر آن آماده است ، تا اخرين رمق حيات از شرف و حيثيت کشور و مردم خود با شجاعت و دليری بي نظير مختص بخود دفاع نمايد .افغانستان به حيث عضومتساوی الحقوق  جامعه ملل روابط ومناسبات خويش رابا کشورها و ملل جهان ، با در نظرداشت منافع و مصالح عاليه خود تعيين ميکنند و در زمينه به توصيه های غرض الود  ديګران احتیا جی ندارد  .

دوستان عزيز ، نمايندګان محترم کنګره !

حزب ما درپرتو فیصله های کنګره حاضر تپ وتلاش  خواهند کرد تا  در شرايط دشوار و بغرنج ، مبارزات ملت بخون نشسته خويش را بسوی آينده های تابناک رهنمون نمایند  . تاريخ تأسيس يک حزب بزرګ و سراسری ملی و دموکراتيک رادر دستور روز قرار داده است .ما با درک اين ضرورت تاريخی، همګام با مقتضيات زمان ، دو نیرو ملی کشور ( حزب ملی افغانستان وشورای تفاهم ) را بنا بر اشتراک آرمانها و خطوط مشترک فکری  در حزب واحد مدغم ساختيم و اينک همه خلقهای کشور شاهد حادثه بزرګی در تاريخ جنبش روشنفکری  مبنی بر وحدت و همبستګی نيروهای اصيل و معتقد به آرمانهای مردمی و منافع ملی ميګردند . ما افتخار داريم که در نتيجه تلاشهای سازنده و پيګير وطنپرستان واقعی ، به مأمول بزرګ وحدت سياسی و سازمانی دو نیرو سیاسی  دست يافتيم و بر سنت منفور نفاق و دو دسته ګی ، تشتت و پراګندګی ضربه مهلکی وارد نموديم . ما ايجاد يک حزب سياسی بزرګ وفادار به ارمانهای ملی را يګانه وسيله سياسی برای تحقق تغيرات مثبت به نفع کشور و مردم تلقی نموده  ،حزب ما ، حزب امروز ، فردا و آينده های کشور است . مزيت اين حزب در ماهيت نوين ان نهفته است . ما از راهاييکه به خطا انجاميده است نخواهيم رفت .

ما راههای قانونی علنی ، روشن و شفاف را انتخاب کرد ه ایم  که تا امکان بروز لغزش به چپ وراست در آن محال باشد . اين امر درستی راه ما و جلوګيری از اشتباهات محتمل را ګرانتی خواهد کرد .ما در تلاش استحکام  حزبی هستيم که قضاوتهای ان مبنی بر واقعيت های موجود و عينی جامعه باشد . حزبيکه نه  بر آيديال هاو رؤياها ی محض ، بلکه بر اساس واقعيت ها ولو خيلی هم تلخ باشد اتکا کند. ما مانند بعضی ها بخاطر ارضای بلندپروازيها جلوه دادن خود به وطنپرستی وانقلا بی ګری   و چشم پوشی از واقعيت ها و غرق شدن در رؤياهای آرمانی ، به خود اجازه نه میدیهیم . ما از سياست های که هدف آن قدرت، ثروت و پول دار شدن اعضای حزب وګروهی  باشد جدأ متنفر هستيم ، در حاليکه از تعدد احزاب سياسی ، کثرت منابع قدرت و پلوراليسم درتمام ساحات حيات اجتماعی پشتيبانی ميکنيم ،باور داريم که احزاب انجويي و مربوط به بيګانګان ، وابسته به پول و کمک ديګران ، تنها به نفع ديګران خواهد بود، ومجزا ازملت ، هيچګاه بدرد وطن و مردم ما نخواهند خورد .

انتظار از کنګره حاضر اينست که حزبی را اساسګذاری کند که آماده تغير باشد . تغير، در حزب و تغير، درجامعه وقتی امکان پذير است ، که تفکر آن مطابق واقعيتها ، اوضاع و احوال، فرصت ، تغير داشته باشد . امروز ديروز نيست ،پس منطقأ تفکر و قضاوتهای  امروز نيز بايد با تفکر و قضاوتهای ديروز تفاوت داشته باشد. حزبی که هدف اصلی آن تغير و تحول مثبت در زندګی اجتماعی باشد، بايد خود يک کتله متحرک ، ديناميک و تغير پذير باشد، با تأسف بايد ګفت که برخی  احزاب و ګروههای سياسی در کشور ما  با وجود ادعاهای پر طمطراق برای تغير جامعه ، خود به ندرت تغير می پذيرند. رهبران این  احزاب از اساسګذاری حزب الی مرګ و يا انحلال حزب شان، رهبر باقي ميماند،اين چنين رهبران در زمان پيش از قدرت رهبران يکه تاز و خودمحور ميباشند و بعد از قدرت به ديکتاتوران خودکامه تبديل ميشوند . ما ميخواهيم درحزب روش، حزبی را ايجاد کنيم که در آن فرد محوری  وجود نه داشته باشد، تمام ارګانهای رهبری حزب از پايين ترين تا بالاترين ، به شمول رهبر آن ، به شکل ، ادواری  انتخابی باشد . ما به نقش شخصيت بمثابه يک انسان تنظیم کننده وارتقا دهنده نیروها ، معتقد هستيم ،ولی هيچ رهبر راخارق العاده وتغیر نا پذیر نمیدانیم .

 ما حزبی را ميسازيم که توانايي و قابليت کار مشترک با ساير احزاب و ګروههای سياسی وطنپرست داشته باشد و خدمت به وطن و مردم را تنها برای خود انحصار نه کند . ما به قدرت سازندګی مردم معتقد هستيم و باور داريم که یکعده ، احزاب موجود در کشور اهداف واحد را تعقيب ميکنند و راهی را به سوی اهداف ملی و وطنی ميګشايد . اشتراک اهداف مبنای مستحکم برای اشتراک مساعی بخاطر اهداف ملی است . حزبيکه قابليت همکاری و تعاون با ديګران را نه داشته باشد،چنين يک حزب  ‎، مربوط ، زمان و روزګار ما نيست . حزب امروز بايد به ارزشهای چون همکاری و تعاون به ديګران ،تحمل و سازش ، مدارا و تفاهم و احترام داشته باشد، چيزی که با تأسف  تا اکنون در احزاب و ګروههای  سياسی افغانستان به نظر نمی رسد.

حزب ما به مخالفين سياسی خويش به اساس احترام متقابل پيشنهاد همکاری وتعاون را به خاطر اهداف ملی و وطنی  مطرح خواهد کرد . ما مخالفين خود را که خاین نیستند ، خاين خطاب نخواهيم کرد . سياستمدارانی که ديګران را بدون هيچګونه اثبات و شواهد به خيانت متهم ميسازند ، ميخواهند نشان دهند که تنها خود شان صادق ، پاک  و قابل اعتماد اند ، فقط خود شان شايستګی قدرت سياسی را دارند، تا قدرت سياسی که مال مردم است ،  بخود منحصر سازند ، و بی رقيب در ميدان سياست باقي بمانند .

رسالت کنګره حاضر اينست تابرای حزب سیستم ، حزبی را اساسګذاری کند که هدف و آرمان آن تغيرات و اصلاحات دموکراتيک در جامعه باشد، اين امر مستلزم کار مشترک با ديګران ، تحمل و احترام به رقابت سياسی ، سازش و تفاهم در مقياس جامعه است . دموکراسی بدون مشارکت وسيع مردم و احزاب مختلف سياسی قابل تصور نيست . درجه رشد و تکامل دموکراسی بر مقياس اشتراک مردم و احزاب ګوناګون سياسی در پروسه تشکيل نظام سياسی استوار است . از نظر ما، موجوديت رقابت سياسی ضامن  سلامت  پروسه تکامل سياسی جامعه است  . حزبی که توانمندی رقابت سالم سياسی را داشته باشد ، هيچګاه رقابت سياسی را نفی نخواهد کرد .

  حزب سياسی که از اتحاد و همبستګی و پشتيبانی مردم برخوردار نباشد،و متحدين سياسی مطمين نه داشته باشد، ولو تعداد اعضای حزب خيلی هم زياد باشد، و با آرمانهای خيلی عالی هم تظاهر کند ، کاری را پيش برده نه ميتواند. مردم از حزبی پشتيبانی و حمايت دايمی خواهد کرد که در مواضع ملی و سياسی ، اعتقادات عدالتخواهانه و باورهای انسانی خود صادق و پيګير باشد .دورويي و منافقت ،دروغګويي و پنهانکاری در سياست هيچ وقت تا دير پوشيده نه می ماند و حتمأ تشت، رسواي اینګونه سیاستمداران ، چپه ميشود .

این  کنګره بايد حزبی را اساسګذاری کند که فعاليت رهبری آن هيچګاه از انظار اعضای حزب پنهان نباشد . تنها رهبرانی فعاليت های شان را ميپوشاندکه غل و غش، در دل داشته باشند.

اعضای حزب بايد با هر نوع جاه طلبی ، خودپرستی ، تکبر ، بلندپروازی ، بی تفاوتی رهبران در برابر منافع ملی ، انارشیزم ، فرکسيون بازی ، منافقت و دورويي مبارزه و مقاومت نمايد.

اعضای  حزب ما ، بايد بدون در نظرداشت هيچګونه پاداشی  با توا ضع وخاکساری به کشور و مردم خود خدمت کند، روحيه و تفکر ازاديخواهی و عدالتخواهی را به اقشار وسيع مردم برساند، و از منافع وطن و مردم با شجاعت و سرافرازی دفاع نمايد. اعضای حزب بايد درک کند که بردن آګاهی سياسی در ميان مردم در حقيقت امر، بمعنای مقاومت و مبارزه آرام در برابر مظالم و تجاوز بر حقوق انسانها است .

اعضای حزب بايد بدانندکه زندګی ، شرايط و اوضاع سياسی و اجتماعی با آهنګ شتابنده در تغيير و تحول اند، برای تعقيب انکشافات اوضاع ، بررسی وتحليل درست آن و برای شناخت واقعيتهای جامعه لازم است تا سطح آګاهی خود راطور مستمر و دوامدار بلند برده ، ديد و تفکر خود را متناسب با واقعيت های موجودتغير دهند.آګاهی و دانش است ، که انسان را کمک ميکند تا خطاها ، نواقص ، و کمبوديهای خويش را شناسايي کند، ودر رفع آن بکوشد .

اعضای حزب بايد در برابر آلودګيها، کثافتکاريها ،دروغ ، فريب وتذوير ، عوامفريبی و خيانت، اهانت به مقام انسان ، توطيه ، رياکاری و تملق، خصومت و کينه توزی ، انتقامجويي ، مکاری و حيله ګری ، جاه طلبی و تعصب ،رشوت وفساد، قدرت طلبی و امتياز خواهی حساس باشندو برای منزه نګهداشتن صفوف حزب از نفوذ عناصر آلوده به داخل حزب جلوګيری بعمل آورند، زيرا با داخل شدن انسانهای آلوده و کثيف دامن پاک و معصوم حزب نيز آلوده ميګردد.

دوستان ګرامی و نمايندګان محترم کنګره !

حزب ما در جريان مبارزات  پيګير، توانمندی خويش را برای نوسازی در انديشه و عمل خويش ثابت ساخت ، و کنګره حاضر وظايف خطير انرا در شرايط جديد ، در پيوند و مطابقت کامل با واقعيت های موجود کشور و جهان تعين خواهد کرد .

اجازه دهيد تا به خاطر نجات مردم از وحشت جنګ ، وبه منظور استقرار صلح سراسری ، حاکميت قانون ، شګوفانی اقتصادی ،سياسی ،اجتماعی و کلتوری مردم رنجديده ما برای کار سازنده کنګره موفقيت های بزرګ ارزو نمايم .

زنده باد افغانستان.

سربلند باد مردم افغا نستان .

 

Comments are closed.