سومين کنگره حزب ملی افغانستان

حکيم روان

سومين کنگره حزب ملی افغانستان
کنگره نوآوری وتغير است

سومين کنگره سازندگی ، وحدت و همبستگی ، علنيت وشفافيت ، نوآوری و تغير ، تحقق ارزشهای دموکراتيک در پراتيک و زندگی عملی حزب ملی افغانستان تدوير يافت . حزب ملی افغانستان طی هشت سال زندگی پربار خويش اينک سومين کنگره خويش را بتاريخ ۱۰ قوس سال پار مطابق اول دسامبر ۲۰۱۱ در شهر زيبا و تاريخی کابل داير نمود . کنگره حزب ملی افغانستان در شرايطی تدوير يافت ، که آتش جنگ های خونين و هستی برانداز در سراسر کشور شعله ور بوده ، و هر روز از ميان اقشار مختلف کشور اعم از زن و مرد، کودک پير وجوان قربانی ميگيرد . کتله های مليونی مردم رنجديده ما از اثر جنگهای خانمانسوز در داخل و خارج از کشور در مهاجرت و آواره گی با تحمل هزار رنج و عذاب بسر ميبرند. بيشتر از سه دهه است که مردم افغانستان به خاطر امر بزرگ صلح قربانی ميدهند، ولی صلح تا هنوز بمثابه رؤيا و آرمان مردم ما باقيمانده است .
با غم و اندوه فراوان بايد گفت ، که با وجود حضور نيروهای امنيتی خارجی در افغانستان باورهای مردم ما برای صلح و زندگی بدون جنگ ، خدشه دار گرديده و در تاريکی و ابهام ، نااميدی و بی باوری به سر ميبرند.
مردم ما انتظار داشتند، که با آمدن نيروهای بين المللی ، به مداخلات سيستماتيک کشور های خارجی ، بالخاصه پاکستان و ايران در امور افغانستان نقطه پايان گذاشته خواهد شد . به همين گونه مردم ما از جامعه بين المللی انتظار داشتند که به آنها کمک خواهند کرد ، تا يک حکومت ملی را بدون مداخله خارجی و بدون ترس و رعب ، بدون سايه تفنگ و تفنگدار بدون امر و نهی چپاولگران ، دزدان و جنايتکاران و بدون زور آزمايي های صاحبان زر و زور و مزدوران استخبارات خارجی ، به اراده خود برای تعقيب اهداف وطنی و ملی و برای التيام زخمهای خونچکان جنگهای سی ساله انتخاب نمايند.
همچنين مردم ما انتظار داشتندکه جامعه بين المللی بر اساس ضوابط انسانی و مکلفيت های اخلاقی به آنها کمک خواهند کرد، تا در امر بازسازی کشور ويرانه شان که برای منافع آنها به خرابه مبدل ګرديده است ، کمک و پشتيبانی نمايند.
ولی بادرد و دريغ تا اکنون همه چيز خلاف انتظار مردمان ما بوقوع پيوسته است . مداخلات کشورهای بيگانه ، خاصتأ پاکستان و ايران در امور افغانستان با وجود حضور پرزرق و برق
نيروهای امنيتی بين المللی مانند سابق در اشکال و ابعاد گسترده تر ادامه دارد. جامعه بين المللی در مورد اينکه پاکستان بی شرمانه به مداخلات خويش در امور افغانستان ادامه ميدهد، و پاکستان خاستگاه و پرورشگاه تروريسم و بنيادگرايی است و عامل اصلی صدور تروريسم و جنگ در افغانستان است ، حتی بعد از افشاء اسامه بن لادن درشهرک نظامی آيبت آباد در زير ريش آی اس آی و عکس العمل های علنی شديد مقامات حکومتی و حتی پارلمان پاکستان عليه ايالات متحده امريکا، نسبت قتل اسامه بن لادن بازهم عمدأ چشم پوشی و اغماض مينمايد.قتل شخص دوم شبکه القاعده در پاکستان توسط درونهای معجزه آسای امريکايي  و موجوديت دهها گروپ مسلح تروريستی همه با هم اشاره به اين امر است که پاکستان تا اکنون مانند دوران جنگ سرد پناهگاه و پرورشگاه تروريستان و بنيادگرايان جهان عرب ، افريقا و کشورهای آسيايی است و خطر جدی به امر صلح و سلامت جهان بشمار ميرود ولی از طرف ايالات متحده امريکاو جامعه جهانی به هيچ نوع مجازات و تحريمات بين المللی مواجه نمی گردد . دليل آن از نظرما فقط اين بوده ميتواند، که پاکستان هميشه حيثيت تخته خيز سياست های سيادت طلبانه ايالات متحده امريکا و متحدين غربی آنهارا در منطقه داشته و اين نقش از نظر آنها ارزش چشم پوشی عمدی امريکا و متحدين در مورد نقش پاکستان بمثابه حامی تروريسم وبنيادگرايي، و ديده درايی در انظار جهانيان و ريختن خون دهها هزار انسان مظلوم افغان را دارد . اين پرسش در ‌ذهن خطور ميکندکه ادعای رييس جمهور ايالات متحده امريکا باراک اوباما در مورد چينج ( تغير ) بالخصوص درمورد سياست های خارجی ايالات متحده باز هم مانند سابق بدون چينج ، در حرف باقی مانده و جامه عمل نپوشيد! مردم افغانستان مانند ساير مردمان جهان تا حدی اميد های خود را به رييس جمهور شدن اوباما و تغير در سياست های ايالات متحده بسته بودند.ولی معلوم ميشود که راستی هم با وجود نيات خوب رؤسای جمهوری، آنها کاری را بدون اراده مالکان صنايع بزرگ اسلحه سازی ، پنتاگون و سی – آی –ای پيش برده نميتوانند. ايالات متحده امريکا در باره پاکستان بمثابه لانه بنيادگرايي و تروريسم ، مرکز تشنج و شراندازی در منطقه و مظالم صهيونيستی ، تا هنوز سياست های حمايوی دوران جنگ سرد را تعقيب ميکند. تا فاصله و تفاوت ميان حرف و عمل انسانها وجود داشته باشد، بدبختی دامن انسان را رها نخواهد کرد . درک اين حقيقت نسبت به هر کس ديگر برای ما افغانها ضروری و حياتی است .
اژدهای بنيادگرايی و تروريسم که مردم افغانستان را گروگان گرفته است ، در نتيجه سياست های غير واقعبينانه ايالات متحده امريکا و متحدين ناتويی آن ، پشتيبانی و حمايت همه جانبه دولت تروريست پرور پاکستان از بنيادگرايان و تروريستان ، کانالهای اکمالاتی دولت اخوندی ايران برای جنگجويان طالب و زمينه سازيهای دولت مفسد افغانستان برای ادامه جنگ ، بی رحمانه خون مردم افغانستان را ميريزاند و هر روز از ميان مردم افغانستان قربانی ميگيرد . بعد از ده سال خونريزی و جنگ در افغانستان ، فريادهای مردم افغانستان مبنی بر اينکه پاکستان لانه تروريسم و بنيادگرايی است  به گوش ايالات متحده امريکا رسيد و درونهای امريکايی به پرواز آمدند . سرازير شدن ملياردهای جامعه جهانی نسبت حاکميت آنارشيک و چپاولگر از دردهای بيکران مردم ، دردی را دوا نه کرده ، بلکه به کام خون آشام مافيا فرو رفت .
با وجود راه اندازی انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی ، حکومت افغانستان معجونی از بنيادگرايان متعصب و تاريک انديش ، متهمين جنايات ضد بشری ، قدرت طلبان معامله گر و سودجو، فرصت طلبان و فسادپيشه گان ، بوروکراتان فاسدو محافظه کاران خودپرست ميباشد.از همان اوان تشکيل کنفرانس اول بن ، روابط و علايق دوران جنگ سرد اساس نظام سازی در افغانستان قبول گرديد و به کسانی نقش کليدی در بن اول داده شد، که به تازگی بخاطر متمول شدن بکس های دالری را تحويل گرفته بودند.
آنبارهای سلاح های کشنده و باندهای تا دندان مسلح ، ميليونهای دالری بادآورده و حمايت خارجی ، امکان مشارکت واقعی در پروسه نظام سازی را از مردم ربودند. حکومت طالبان با اندک تفاوت به حکومت مجاهدين تغير شکل کرد . وضع تا اکنون به همين منوال ادامه دارد . پارلمان افغانستان تمثيل واقعی اوضاع نابسمان کشور است . ارگانهای قضايي و څارنوالی ها،عوض حراست از قانون ، به مهمترين عامل پامال و نقض قوانين مبدل گرديده است . در چنين جهنمی مردم افغانستان دست و پا ميزنند.
طی بيش از سه دهه جنگ و خونريزی ، آه و فرياد ، دعا وزاری مردم افغانستان ، هيچ نيروی نجاتبخش و رهايبخش از اسمان نازل نه شد . هيچ ابر قدرت جهانی نظم ونسق، صلح و ثبات و عدالت نسبی اجتماعی را با وجود ادعاهای پرطمطراق با خود نياورد .
نتيجتأ ، تا خود افغانها در درجه اول روشنفکران، با احساس مسؤليت در برابر مردم و کشور خويش فکر نه کنندو در جستجوی راهها ووسايلی نجات از مهلکه و بن بست فعلی دست به کار نه شوند، وضع وحشتناک فعلی دوام خواهد يافت .
تاريخ ظهور و حضور نيروی بزرگ متحدملی و سراسری سياسی را که بتواند مردم افغانستان را عليه هيولای جنگ ، تروريسم و بنيادگرايی بسيج نمايد ، در دستور روز قرار داده است .
حزب ملی افغانستان بر مبنای همين ضرورت پا به عرصه وجود گذاشته ، و بيشتر از نصف عمر پر بار خويش را وقف وحدت ، اتحاد و همبستگی نيروهای ملی به منظور دفاع از منافع و مصالح عليای ملی، با حفظ تفاوت های نظرياتی و تشکيلاتی نمود . حزب ملی افغانستان
گام نخست برای رسيدن به اين مأمول بزرگ را ، تغير مبانی فکری و برطرف ساختن موانع ذهنی تشخيص داده و طی هشت سال عمر خويش توانست پروسه تغيير هويت فکری و سياسی را با موفقيت شايان تحسين دنبال نمايد . از نظر ما عبور از تاريکی حاکم قرون وسطايي بسوی روشنی ، و گسستن از گذشته تأسف انگيزو مملو از خصومت و خشونت ، کين و نفرت بسوی آينده سرشار از صلح و صفا، دوستی و برادری ، بدون بازسازی تفکر سياسی و فلسفی نا ممکن است . تلاش حزب ملی افغانستان اينست تا احاد و افراد در حزب ملی افغانستان از نظر انديشه ای آماده گذار به دوران جديدگردد .تحول فکری مبنای منطقی برای عملکرد جديد و زندگی نوين است . اين تحول بايد در اعلاميه ها و ادعاها ، کلمات و عبارات خلاصه نشود ، بلکه بايد در تحليل ها وقضاوتها، برخوردها و تماسها ، اعمال و کردار اعضای حزب متجلی گردد. حزب سياسی امروز بايد بار آينده روشن را داشته باشد. با انديشه و عمل ديروز نميتوان امروز و فردا را سامان بخشيد. از گذشته بايد آموخت و با بريدن از گذشته و اشباح آن به سوی آينده عبور نمود . گذشته گرايي و کهنه پرستی ما را از آينده نگری محروم ميسازد . تفکر نوين و شناخت دقيق واقعيت های امروز روزنه فردای روشن است .
اساسی ترين معضل ما کهنه گرايی و کهنه انديشی است . بيش از دوصد سال است که در جامعه ما در برابر هر گونه تغيير مقاومت ميشود . نيروهای محافظه کار ضد ترقی وپيشرفت توانسته اند ، بيش از دو قرن ، سکوت مرگبار را بر جامعه تحميل نمايند . تاريخ جامعه ما جز تغييرات کوتاه مدت و گذارا ، تاريخ توقف های طولانی بوده است . جنبش ها وحرکت های متعدد درمراحل مختلف تاريخ کشور ما برای آوردن تغيرات به وجود آمده اند، ولی بزودی در نتيجه مقاومت نيروهای محافظه کار با تحمل قربانی ها و مشکلات فراوان بدون دستآوردی پراگنده شده اند . دليل واضح است : جنبش ها و حرکت های تحول طلب صادقانه ميخواستند ، تا تغيير مثبت در اوضاع وارد سازند. ولی بعلت ناسازگاری قضاوت های شان در مورد واقعيت ها و برخورد ايديولوژيک و يک جانبه نتوانستند قافله را به سرمنزل مقصود برسانند. آنها با تفکر و انديشه کهنه عليه کهنه قايم مقام ، قيام می کردند و نتيجه الزامأ بايد شکست ميبود. همانگونه که انديشه رهنمای عمل است ، انديشه های کج و انحرافی ، نادرست و غير انطباقی باعث خطا، اشتباه و عمل نادرست و زيان آور ميشود .از نظر حزب ملی افغانستان بازسازی انديشه و تفکر سياسی بمثابه مبداء عمل نهضت مترقی پيش شرط حرکت پيشرونده بشمار ميرود .
سوگمندانه بايد گفت که روشنفکران افغان با وجود شکست های پی در پی ، تجارب فراوان و درسهای عبرت انگيز با شيوه ها و متودهای کهنه و باطل به مبارزه کهنه می شتابند. آنها ميخواهند همه چيز را تغير دهند جز خود، ادعاها، تفکر و شيوه های سنتی تحليلها و قضاوتهای خود را . از نظر آنها عدالت اجتماعی ايديال وقتی تأمين خواهد شد که جهان و پيرامون شان طبق دستور، ارزو و فرمايش شان خلاف قانونمندی تکامل اجتماعی تغير يابد . همه مانند آنها فکر وقضاوت کنند، مانندآنها عمل کنند، از آنها مانند آنها کورکورانه پيروی کنند و به معتقدات و بت های شان سجده بگذارند، چيزی که خيال است و محال و هيچگونه وجه مشترکی با نيازمنديهای امروز نه دارد .  باقی دارد.

Comments are closed.