اگر افغانستان را میخواهید؟ وحدت کنید!

 رحیم حبیبی

14137865_1265710780108899_126837070_nهیچ تردیدی وجود ندارد که جامعه در یک چنبره حرکت قهقرایی و بحرانی رو به افول است ، اگر بر چنین وضعیت افسار زده نشود ، تا چند سال دیگر گور همه امید ها ، کنده خواهد شد ، ریشه کن کردن ویروسهای اپیدمک ، برای نسلهای بعدی کار پر مشقتی را به مصاف می کشد . این بخاطر انست که اولیگارشی مالی خفاش گونه بر شاهرگ های سیاسی – اقتصادی جامعه ریشه دوانیده و دارند بر سرنوشت کلیت جامعه مستولی شوند و انگاه نبرد با این سیاه کاران تاریخ راه های مغیلان زاری را در مقدوم تان تمهید خواهد داشت کار های روز تا روز دشوار تر و سنگین تر شده میرود
هنوز فرصت ها غنمیتی را در احاطه داریم چون می بینم که نفرت و انزجار بیی سابقه ؛ در برابر حاکمان سیاسی رو به تزاید است توده های مردم با یک جهش و استحاله عمیق از خواب زده گی بیدار شده اند ؛ احزاب سیاسی میوانند مرد م را اگاهی بیشتر دهند و باور ایقان چنین است که بسیج ساختن مردم ، اهداف عمده همه سازمانهای سیاسی مردم گرا است بدون شک احزاب چپ دیروز پیوند ها و ارمانها ی بسا مشترکی با مردم دارند که هنوز مایه امیدواری میتواند باشد و این یعنی که هنوز ما را کاملا از هم جدا نشده ایم .
مهم اینست که همه مان در برابر دشمنان مردم و افغانستان ؛ خود را بسیج کنیم تا اینکه در برابر همدیگر به صف ارایی بپردازیم .
من میدانم که مسایل مهمی است که ما را از هم جدا کرده است , اما عقیده ندارم که انها را در یک شبه حل کنیم ؛ طبیعی است که از میان ما بسیاری ها ؛ غلطی های جبران ناپذیری را انجام دادند ، که مایه شرمساری خود و تاریخ اند ، میدانم عده از میان ما چون علف ها هرزه به پای هر بادی ، کمر خم کردند و عده هم هستند که چون سپیدار های بلند درون شانرا موریانه زده است و از ورزش هر بادی در هراس اند .
ایکاش اینان بدانند که تاریخ همچو عناصر جبون ، کم ظرفیت و بیمایه را پشت کرده و یا در جمله پادوهای وطنفروش ، ردیف خواهند کرد ، میدانم کسانی هم اند که به نرخ روز نان میخورند و اگر منافع شان در هر کجای تامین باشد ، پیش پای منفعت دهنده گان ؛ غلط میزنند ؛ میدانم که یکعده در درون حزب مهمان امده بودند و پس ازینکه سفره حزب ، خالی شد ، مهمانان هم غایب شدند
24سال تمام گذشت که ما بر بیموازنگی فکری فایق امده نمیتوانیم ، فقط در جنگ و جدلهای خودی مصروف هستیم و تیشه بر ریشه همدیگر میکوبیم .بهانه ها چنان نیست که بتوانند ما را در دوجبه متخاصم بکشاند
من نمیگویم که بر غلطی ها ، اشتباهات ، ندانم کاریها ، معاملات و خیانتها انگشت نگذاریم چون بدون عبور از خط ان اشتباهات ، ما به اینده شفاف رسیده نمیتوانیم اما مرحله کنونی تاریخ سوالات بسیار سنگین و تاریخی دیگری را در برابر مان مطرح کرده که بایست اولا به پاسخ انها پرداخت .
یا مبارزه مشترک برای بقا
یا مرگ تدریجی بی هویت .
اهمیت زنده گی در نو شدن و تغیر یافتن است ، سازمان سیاسی که خود را نتواند تغیر دهد و خودش را با نیاز های زمانی و مکانی ، تطبیق دهد ، متوقف میشود ، راکد میشود فاسد میشود ، انگاه میمیرد.
اهمیت و مفاهیم تغیر و نو شدن را خداوند عزووجل در ایات 11 سوره الرعد چنین بیان داشته است .
” ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بی انفسهیم ”
ترجمه:ملتی که خود را تغیر ندهد من هرگز اورا تغیر نخواهم داد .
اقبال لاهوری شاعر و نویسنده توانا هند تغیر را در قرات شعری خویش چنین به بیان شفاف گرفته است .
ساحل افتاده گفت هرچه بسی زیستم ؛ هیچ معلوم نشد، اه که من ؛ کیستم
موج ز خود رفته ی ؛ تیزخرامیدو گفت ؛ هستم اگر میروم ؛ گر نروم نیستم

این مردم است که با اگاهی از حقوق و مکلفیت های خود در تحرک به جامعه فعال بوده و خود بایست با مبارزات حق طلبانه خویش ، روزنه امید را برای فردای تابناک خود بگشایند و الی چون امواج ارام ساحل به عطالت تن در داده و ارام بخوابند و یا در معانی مماثل این انسانها است که عقابینه بر تارک قله های بلند روزگار ، پرواز کنند و یا چون مور های در سوراخ های تنک و تاریک و تعفن زا به زیند و خفت وار در چنبره بی معنی بچرخند و بمیرند .
بقول لاهوری دانشمند ما وقتی خواهیم بود که در حرکت و تغیر باشیم و الی نابودی ما حتم است
من با این مقدمه موجز میخواهم رنج نامه دیگری را درین ورق پاره به استشاره گیرم و بمثابه یکی از اعضای حزب انباشت های و مفاهیم و گمانه های خویشرا هول وحدت مجدد خانوادهای متشتت به قراءت روشن گیرم نا شود از اخرین امید ها و فرصت ها به نفع پیوست مجدد مان ، استفاده ببرم .
از سقوط حزب دموکراتیک خلق افغانستان بیش از دو دهه سال میگذرد ، در باب سقوط و اضمحلال حاکمیت و عوامل اساسی شکست حرف های زیادی در مخیله های هریک مان انباشت و متراکم است ، اما یک سوال اساسی اینجاست که حزب ما با داشتن تجارب بی نهایت غنی بویژه تجارب اکتسابی این همه سالهای بر ابهت و رفت و بر گشت های سیاسی و تجارب اینهه جدا بودن ها و انقطابات ووو؟؟؟
چرا نتوانسته به پا ایستد و خود را مطرح کند ، که مستلزم بحث های صادقانه است که پاسخ ان در نوشتن چند مقال . چند رنجنامه جسته گریخته به بیان گرفته نخواهد شده بنظر من فرصت های طولانی و زمان لازم و مناسب را می طلبد بویژه پاسخ ان در یک جمع امد وسیع و بحث های صادقانه میتواند ما را به راهبرد های مناسب برساند ، چنانچه از سقوط حاکمیت تا کنون سالهای متمادی گذشت ولی این جزوه ها کماکان در چنبره برزخی در حرکت و بدون رسیدن به وفاق و همبسنگی هیچگونه دستاوردی ندارندواگر وضع بدینمنوال ادامه یابد ما نه تنها بجلو نه خواهیم رفت بلکه روز تا روز خورد و خمیر شده و زمانی به نقطه ای خواهیم رسیدکه پل های عقبی را ویران شده در خواهیم یافت ، ادامه چنین وضع اسفناک و رقت بار جفای بزرگ تاریخی است برای نسل بعدی جنبش روشفکری افغانستان .
اینرا باید دانست که به دیکران اتهام بستن ، خود را مطهر جلوه دادن ، سازمان و نوزادسیاسی جداکانه ساختن ، خطای بزرگی است که مسولیت سنگین انرا هیچکس حمل کرده نخواهد توانست ، ما نمیتوانیم با ایجاد دسته جات کوچک و بگو مگو های غیر مفید و تکراری ، از درون حوادث گذشته خود را کنار بکشیم در ایجاد و ببار اوردن مشکلات ها همه ما مسولیت داریم کسی بیشتر و کسی کمتر اینکه کدام شخصیت و یا رهبر و یا دسته های حزبی و یا سازمانها چکونه ، چه وقت و در کجا مورد باز پرس ، استنطاق ومورد محاکمه قرار گیرد مورد بحث ما نیست ، زیرا زمان این فرصت را بما نداده است ولی بیگمان این قضاوت از نظر زمان بدور نخواهد ماند و فرصت برای به بحث و کنکاش روی این مسایل را بایست به اینده ماکول کرد و این پیشداوری بدین معنی نیست که وافعیت ها را کتمان کنیم ، من اینرا هم میدانم که بیان و افشای واقعیت ها تلخ هستند ، تکان دهنده هستند ، بیان ان برای بسیاری از ما ازاردهنده اند ، افشای ان بعضی از ما ها را سر افگنده و شرمسار خواهد کرد ، افشای انها بعضی ها را به محکمه تاریخ خواهند کشانده و به غل و زنجیر وجدان خواهد بست و لذا ما حق نداریم که واقعیت ها را نا دیده بگیریم ولی اینهمه مسایل را نمیتوان وسیله ساخته وحدت و پیوست خانواده هایمانرا با گذشت چند دهه باز هم معوق ساخت و هیله نمود .
فقط یک پیشنهاد
اول باید وحدت کنیم که اخرین چاره همین است بعد روی مسایل تیوریک , مشکلات ؛ ظرفیت ؛ کار های سازمانی و مولفه های دیگر یک ساختار سیاسی ؛ اتاق فکر را ایجاد نمایم تا اتاق فکر با اینجاد شعبات مختلف همه امور را بمثابه مغز متفکر حزب تولید و در اختیار سازمانهای سیاسی و رهبری حزب ؛ قرار دهد . البته در مورد اتاق فکر بایست بحث مفصل و طولانی را در اینده باید براه اندازیم .

Comments are closed.