سرزمین که زندۀ خوب ومردۀ بد ندارد

عبدالرحمن سروری

تعداد قابل ملاحظه از آدم های این سرزمین ، زمانیکه امکانات برای شان میسر شدتاجائیکه توانائی  دارند، بدون آنکه از مردم شرم نمایند یااز خداوند بترسند  ویا ازبی آبرویی خود حیا کنند ، به نفع شخصی ، قبیلوی  وگروپی خویش به اشکال نامشروع وافراط گونه سو استفاده نموده ودربعضی  موارد با کمترین پاداش به خدمت بی گانگان  قرار میگیرند.

جالب توجه اینجاست: آنهای که بیشتر  سنگ اسلامیت به سینه می کوبند، زیاد تر به این مرض مبتلا اند . وقتیکه زیردستان ، نزدیکان  ووابسته  گان  اینها می بینند که این ناجیان دین برای  رسیدن  به ثروت ، قدرت ، هیبت  وظاهرأ عزت  ازهیچ  وسیله غیر قانونی ، غیر اسلامی  وحتی  غیر انسانی تا آخرین  لحظه  زنده گی  روگردان نیستند. لذا نزدیکان آنها  تشویق شده وراه آنهارا تعقیب می نمایند ، بدین شیوه  هر باربه  زنده های نامیمون این سرزمین  افزایش  به عمل می آید  وهرگاه ملت از شر اینها خود را نجات ندهد فکر کنید که سر انجام چه خواهد شد؟

درحالیکه همه  درمورد  اعمال واین زنده های نامطلوب می دانند ، نزد تمام مردم به جز دار ودسته خودشان  بدنام اند، مگر ملت سر کوبیده این سر زمین توانائی اینرا پیدا نکرده است  تا اینها  راسرجای شان بشاند . این گروه نزد  خانواده ، فرزندان ، خانم  ویا  حیثیت  خانم  هایش نیز از هیچ نوع خبیث واعتباری بهره مند نیست. زیرا  خانمش خوب می داند که عاید ویا معاش نورمال  وحلال  اش چه  اندازه است واین پول وثروت سرشار اضافی  از کجا آمد ؟ وچرا فرزندان شان  از این  پول های حرام ونامشروع  تغذیه  میشوند؟

این مفسد که نزد خانمش اعتباروجشن ندارد ، چگونه  می تواند نزد مردم اعتبار پیدا کند ؟

پهلوی اصلی سخن اینجاست  که بعداز مرگ  این موجودات جسد  بیجان عده از آنها نیز سبب ناآرامی ودردسر برای مردم می گردد تا آخرین لحظات که زنده بودند مصروف رشوه ، اختلاص ،معامله گری ، غصب زمین وسایر انواع فساد بودند ، حالاکه مرده اند بازهم  از مراسم جنازه ،ایام مختلف  فاتحه ، هفته بعداز مرگ ، روز چهلم تاسالگرد وفات وغیره مراسم ،موجب مزاحمت های متعدد به شهروندان می گردند  مانند: راه بندانی ها ، رخصتی های اجباری ، مزاحمت های کاری ، رخصتی های عمومی ومصروف ساختن  وسایل  اطلاعات  جمعی که نه تنها ناراحتی  های جسمی وروانی  ایجاد می کند  بلکه  موجب  خسارات  هنگفت به مردم وجامعه نیزمیگردد.این دسته از شهدا ومرده ها که درحیات نشان معتاد به غصب زمین، اشغال چوکی های کلان  دولتی  واندوختن  ثروت  از حساب ملت بودند ،حالا قبر اش نیز حد اقل یک سر تپه  خاکی  را باید بخود  اختصاص دهد، درحالیکه قبرستان های شهرها ومخصوصأ شهر کابل  گنجایش  جذب  مرده ها را ندارد . وجالب تر از آن  مرده های دیرینه وحتی 90 ساله  از حسادت  اینکه مبادا تمام  تپه ها اشغال گردد.استخوان ها ی پوسیده شان به استقامت تپه ها کشانده میشوند.

دل شوریده تر از همه آن است که بعداز مرگ این گونه پدر ها غرض تسلیت پسرش باید یک بست مثابه بست پدر متوفی یارتبه عسکری وملکی معادل پدر برایش تفویض گردد.

با این همه بسیاری از مردم بدون تعمق زمزمه وبازگو می کنند ” متوفی عجب انسان نیک بود، چه خوب یک مسلمان بود، چقدر خدمت گذار بود، خیر ش به همه مردم میر سید وازاین قبیل حرف ها” گویا که از جسداش هم هراس دارند

Comments are closed.