گرداب یا نجات؟

صمدکارمندfullsizerender

پس از حوادث ١٩٩٢ما شاهد روئ كار امدن حاكميت هائ مختلف بوديم ، انانيكه جهاد عليه روس ها و حاكميت دموكراتيك خلق را مقدس ميدانستند قدرت را تجربه كردند و جز جنگ داخلئ و پيامد هائ منفئ و وحشت بار ان ديگر خاطره ئ از خود بجائ نمانده اند  ، دوران سياه طالبانئ كه مشخصه ی  برجسته ئ انان خشونت ، جهالت ، ترور و عقب گرايئ بود ننگ و شرم تاريخ شد ، مداخله نظامئ امريكا و متحدين ناتو منجر بر سقوط طالبان و ايجاد حكومت حامد كرزئ و بعد هم حكومت وحدت ملئ (غني و عبدالله )شد .

در چهارده سال اخير فساد ، رشوت و اداره مافيايئ در افغانستان نهادينه گردید، پديده منفئ قوم گرايئ به أوج خود رسيد ، برترگرايان بيشتر از پيش در فكر قدرت و ادامه حاكميت خويش شدند ، جنگ و انتحار نه تنها كه كم نشد بلكه با انتقال جنگ برشمال ادامه آن افغانستان شمول شد و نيرو هائ طالب و داعش تقويه و بنياد گرايئ بيشتر از پيش گسترش يافت ، فرار و مهاجرت به خواست هرجوان و خانواده تبديل و هزاران هموطن ما پناهجو و در شرايط سخت هجرت بسر ميبرند . زير شعار ازادئ ، ازادئ را به گلوله بستند و انسانيت را بيگانه ئ جوهر انسان ها ساختند . صاحبان زر و زور  را تقويه و قانونيت و عدالت اجتماعئ را زير پائ كردند ، افغانستان را بطرف بيچارگئ ، ناتوانئ ، بحران سياسئ ، فرهنگئ ، اجتماعئ و اقتصادئ كشانيدند و محتاج برائ بيگانه گان .

ميشود فهرست كلانئ از كمبود ها و نارسايي ها را قطار كرد و در نهايت به اين نتيجه رسيد كه با وجود امكانات بزرگ مالئ  و حمايت جامعه جهانئ افغانستان هنوز هم نقطه تاريك ، بحرانئ و نابسامان جهان ميباشد .

در چنين شرايط نا هنجار و بحران افرين برهر وطنپرست و خدمتگذار مردم و وطن وجیبه است تا متحدانه برزمد و مرحمئ شود برائ زخمهائ ناسور چهار دهه جنگ ، خشونت ، وحشت و ترور؛اميد و خواست مردم بطرف نيرو هائ ترقئ خواه ، ديموكرات ،آزاديخوان و مردمان چيز فهم است .

آيا اين نيرو ها توان و حوصله و برده باری چنين خواست انسانئ و بلند مردم را دارند ؟

پرسشئ است دشوار و قابل دقت .

پس از سقوط حاكميت ١٩٩٢ نيرو هائ ترقئ خواه ، وطنپرست و ديموكرات به شكست سياسئ و تشكيلاتئ مواجه شدند و خلائ عميق سياسئ در كشور حكمفرما شد . يكتعداد به كشور هائ مختلف جهان و به خصوص اروپا و امريكا پناهجو شدند و بخش وسيع در وطن بدون امكانات مادئ و معنوئ باقئ ماندند و ما با لشكر بزرگ خاموش و بئ تفاوت روبرور استيم ، لشكرئ كه آزمون بزرگ را در امر خدمت به مردم و وطن سپرئ كرده اند اما امروز بيچاره و ناتوان .

در بيش از دو دهه ی گذشته بيشترين توان وقدرت نيرو هاي ملئ ، مترقئ و ديموكرات در آرايش دو باره ی ساختار هائ تشكيلاتئ ، ادغام، رفتن بطرف وحدت  ، تصفيه حسابات گذشته ، زنده باد  و مرده باد سپرئ شد هنوز كه هنوز است اين ساختار ها در چوكات لازم جائ نيافته اند و ادغام و وحدت ها هم

شكننده و بدون ثبات . خود خواهئ ، خود محورئ بعضئ چهره هائ تاثير گذار حلقات و ساختار هائ حزبئ و سازمانئ مانع وحدت تشيكلاتئ و كنار امدن نيرو هائ ملئ ، مترقئ و ديموكرات شد ، أكثريت رهبران جنبش دموكراتيك وترقيخواه هنوز هم تحت تاثير حوادث سالهائ ٩٢ گوشه نشينئ نموده و خاموش اند و يا اصلن ديگر علاقه ائ برائ ادامه ائ رسالت تاريخئ و وطنئ خويش ندارند .

نيرو هائ ملئ ، مترقئ و ديموكرات نه تنها كه موثريت لازم را در روند سياسئ موجود افغانستان ندارند بلكه خود شان به نحوه ئ  وسيله بازئ هائ قدرت و ثروت شده اند و در ضمن دنباله رو حوادث .  پيشاهنگئ خويش را در جهت مسيرحوادث و رويداد هائ سياسئ و اجتماعي به نفع انسان سرزمين ما از دست داده اند و يا هم لنگ لنگان گام ميگذارند . 

بايد اعتراف كرد كه به همان پيمانه كه حكومت ها ، نيرو هائ تاريك انديش و راست گرا در كمبودئ ها و چالش هائ بيش از دو دهه اخير مسوول و ذيدخل اند نيرو هائ ملي ، مترقئ و ديموكرات نيز شريك و جوابده اند ، عدم حضور فعال نيرو هائ ملئ و مترقئ زمينه شد تا افغانستان بيشتر از پيش به بحران كشانيده شود .

خطرناك تر از همه رشد پديده قوم گرايئ ، زبان گرايئ و برترگرايئ است كه با تاسف حتا در ميان خانواده ها هم رخنه نموده و أرام أرام ميخواهد مجموع جامعه را اين مرض كشنده احتوا نمايد ، نيرو هائ ملي ، مترقئ و ديموكراتيك  نه تنها كمترمانع اين پديده شوم ميشوند ، بلكه عده ئ افزار ترويج و تبليغ آن شده و اگاهانه وطن را بسوئ نفاق و بحران ميكشانند .  

نيرو هائ ملئ ، مترقئ و دموكرات را نبود انديشه و راهكرد هائ مثبت و فعال به منظور غلبه بر دشوارئ ها و چالش هائ موجود تهديد ميكند ، بسيارئ ها در پله هائ قدرت و سياست هائ روز ، خود را ترازو ميكنند در حاليكه اگر انديشه و راه كرد هائ ترقيخواهانه طرح و تنظيم و پائ بند به آن باشند ديگر لغزش ها و پله هائ رنگارنگ در كار نيست .

شرايط موجود كشور ضرورت همسويئ ، همدلئ ، همكارئ ، اتحاد و عمل مشترك همه شاخه هائ حزب ديروز و در مجموع نيرو هائ ملئ ، مترقئ و ديموكرات را با حفظ استقلال تشكيلاتئ و هويت سياسئ شان تحت يك چتر واحد هر چه بيشتر احساس ميكند ، برائ اين امر مقدس ملئ بايد با تمام توان و نیرو اقدام ورزيد و عملن از شعار به عمل وارد شد .

ما به هياهو ، تكاپو ، حركت ، بيدارئ ، زندگئ با همئ ، بينش نو و دگرگونئ فرهنگئ و فكرئ نياز داريم .

صمد كارمند ، نوامبر ٢٠١٦

 

Comments are closed.