زنان کشور و زندان های افغانستان

زرغونه ولیزرغونه ولی

آیا جرم زنان بيشتر از جرم تروريستان است كه آزاد می‌شوند…؟

مشكلات زنان افغان در محبس‌های زنانه كشور

از آنجایی كه انسان‌ها در افغانستان به جنسيت رقم زده می‌شوند يعنى (زنان) و (مردان) در حالی که واژه انسانيت تعين جنسيت را در بین انسان‌ها نفع می‌کند و انسانيت را ارج می‌گذارد زنان هم در جامعه ما بنام زن يعنى در مقابلش مردان با تواناى و قدرت بيشتر قرار می‌گیرد و برای زنان ناتوان يا (سياه سر) خطاب می‌شود و مردان را با استعداد و قوه محركه ساختارى جامعه می‌دانند و بيشترين حقوق را دارا می‌باشند، به اين اساس مردان با قوت بيشتر و اساس جامعه باقى مانده وزنان در حاشيه قرارگرفته و از جمله عابران در روند تكامل اجتماعى فرهنگى سياسى جامعه می‌باشند در حالی که از نگاه پيدايش هر دو برابر و داراى استعدادهای يكسان هستند.

گر چه جرم يك عمل ضد قانون است مانند دزدی، قتل، انسان ربايى، قاچاق انسان و مواد مخدر و غیره با حفظ و احترام به قوانين جرائم كشور بدون در نظر داشت جنسيت بايد در مقابل هر مجرم با حفظ حرمت به عفت و عزت هر مجرم بر خورد قانونى صورت گيرد كه متأسفانه در اين عرصه هم تفاوت‌های بزرگ بين افراد جامعه ما يعنى زنان و مردان قبول شده است. در کشور ما به قول از سخنان جنرال امیر محمد جمشید، رییس عمومی زندان‌های افغانستان که در سراسر این کشور 650 زن زندانی‌اند و «بسیاری از آن‌ها به دلیل ارتکاب جرایم اخلاقی زندانی شده‌اند»؛ كه متأسفانه در جامعه بسته سنتى ما فرار از خانه و خواستار طلاق زنان از شوهران يك جرم اخلاقى زنان محسوب می‌شود و تاپه بد اخلاقى در پيشانى هاى زنان زده می‌شود.

مشكلات زنان را در چند بورد در داخل زندان ها كشورمورد بحث قرار مى دهيم:

– خشونت زنان عليه زنان و خشونت مردان عليه زنان

– مسائل صحى وبهداشتى و تكاليف روانى

– زنانيكه با اطفال شان زندانى هستند

– إزار اذيت جنسى زنان از طرف مسوولين

– انجام وظايف دو روى پوليس با مجرمين

– رسيدگى به دوسيه هاى كه سال ها است به فراموشى سپرده شده‌اند

ما با زنان كه جرائم جدى تر متهم شده‌اند مانند قاچاق مواد مخدر، دزدى، ترور و قتل، پيوستن با گروپ هاى تروريستى، انتحار و غیره جناياتى كه به قتل كشتار و اجتماع را به فساد كشانده و متضرر مى سازد شايد تا حدود تجديد تربيت، شرايط زندگى روحى وشرايط زندگى نسبى تلاش نمايم بحث داشته باشيم و تا اندازه معين بنويسيم و مشكلات شان را منحيث زنان جامعه برجسته بسازيم.

ولى در اينجا بحث ما در مورد از زنان بى واسطه وزنان خشونت بار كه بنابر خشونت هاى فاميلى فرار از خانه ويا خواستار طلاق از شوهران شان شده‌اند مى باشد. تعدادى زنان ما كه در كشور به خشونت هاى سياه (از معلوليت تا قتل) و خشونت سفيد ازتوهين و تحقير لفظى و مشاركت هاى اجتماعى و رسانه اى تا سرحد ممنوعيت ها اجتماعى سنتى را متحمل شده و به ان مواجع هستند؛ و سالهاست تحت خشونت قرار دارند كه هموطنان عزيز هموطنان عزيز شاهد شهادت فرخنده در كابل، سنگسار رخشانه در غور، گوش بينى بريدن زرينه در مزارشريف و صد ها خشونت ديگربوده اند كه اينجا مورد بحث ما است كه عوامل بيشتر مجرمين زنان در زندان ها زنانى است كه در مقابل خشونت خانواده گى دست وپنجه نرم كرده يا سر به فرار از خانه زده اند يا خواستار طلاق شده‌اند ويا سركشى از ازدواج جبرى نموده اند ويا اينكه مورد اتهامات ضد اخلاقى قرار گرفته اند ودر زندان ها با شرايط دشوار محبوس ويا هم تحت نظارت هستند زنده گئ رقتباررا سپرى مى نمايند به اين اساس دو نوع خشونت در جرم زنان كه در خانواده ها مجرم شناخته می‌شوند در كشور بيشتر مورد بحث قرار مى گيرد.

– خشونت زنان عليه زنان

-خشونت مردان عليه زنان

خشونت زنان عليه زنان!

در خط اول بحث كوتاه به مناسبات هاى فاميلى مروج كشور تماس مى گيريم.

بنابر شرايط نا مساعد اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى أكثريت به زندگى باهمى و مشترك خانواده گى در جمع فاميل هاى بزرگ شروع زندگى را اغازگر می‌شوند

در كشور ما كه بيشترين بانوان در خورد سالى در نتيجه تصاميم فاميلى ازدواج مى كنند و تعدادى فاميل ها دختر هم انتظارات بلند و گزاف اقتصادى را از فاميل پسر دارند كه كمبود ويا كمرسى هاى فاميل داماد در شروع اختشاشات فاميلى را نطفه گذارئ می‌کند و فاميل داماد هم بعد از عروسى تقاضاى بيشتر را از عروس تازه وارد دارند بايد عروسان در قدم اول از ديد شوهران باسواد ويا بيسواد كه مورد باكره بودن دختران چيزى نمی‌دانند بايد مطابق تخيلات شوهران باكره باشند در غير ان كشته می‌شوند كه بنام قتل هاى ناموسى ياد می‌شود و يا اينكه تمام عمر بنام زن سياه بخت شمرده شده و زجر مى كشد.

تازه عروسان بايد بعد از مدت كوتاه بار دار شوند و يا بيشتر از قوم بزرگ و نامدار باشند ويا اينكه جيزيه زياد با خود ببرند ويا برادران و پدران بلند پايه داشته باشند كه بسيار از زنان كشور ما معمولا كمتر از مسائل نامبرده را با خود دارند.

حالا بعد از عروسى كه در دوره نامزادى بنابر تقاضائ بى مورد عروسى بزرگ و مصارف بى جا از طرف فاميل دختر كه خشونت نطفه گذارئ شده است، حالا با امدن عروس در خانواده همه انتظار بزرگ بدون قيد وشرط را از ان دارند. و به اين اساس از جمله تقريبا ١٠٠فيصد زوج ها در داخل كشور٩٩فيصد انان به خشونت هاى خشو (مادر شوهر) (ننو) خواهر شوهر (زن هيور) خانم برادر شوهر و يا هم بر عكس (خشو) مادر عروس (خياشنه) خواهر عروس كه نقش اساسى را در خشونت هاى خانواده گى بازى مى نمايند و بقيه ها خاله خشو عمه خشو از هر دو طرف كه تعداى از خاله خشو و يا عروس وعمه خشو بنا به نبض خشو و ننوى عروس رول منفى را جهت رشد خشونت ها در خانواده، حرف سازى ها، احوال برى ها از يك به ديگر، إيراد گرفتن هاى بى بنياد بالاى عروس در خانواده عروسان و يا خشوهان نقش عميق وژرف را در شدت خشونت و جارجنجال هاى بيشتر بازى مى نمايند.

تا عروس ويا خشو را بد معرفى كرده و حق را به خشو وننو ويا هم به عروس ويا فاميل هاى انان بدهند كه نوعى از خشونت أقارب جوره ها مى باشد كه شدت ان مشكلات قضاى را ببار مى أورد كه خشونت خشو و ننو عليه عروس شروع شده كه به مرور زمان پيشرفته و رشد مى نمايد تا كه مردان فاميل هم شامل اين خشونت شده ًعروسان بنا به نا فرمانى از مادر داما خشو از طرف شوهر مورد لت و كوب شوهران قرار مىگيرند ويا اينكه خود خشو وننو به توهين، تحقير وبى احترامى پرداخته كه زنان را سال هاى سال در فاميل ها شكنجه مى نمايند كه اين نوع مشكلات در خانواده ها نوعى از خشونت زنان عليه زنان ياد شده است ولى وقتيكه بانوان مجبور به أقدام می‌شوند و مداخله مسوولين دولتى را تقاضا مى نمايند و يا فرار از خانه را ترجع مى دهند كه اين عمل در كشور ما يك جرم ضد اخلاقى پنداشته می‌شود تعدادى بيشتر زنان اين خشونت را تا اخير عمر قبول كرده وبه رسم مادران شان بايد بسوزند و بسازند كه با چنين زنان مشكلى كمتر وجود دارد زيرا زجر را خودشان قبول می‌کند ودرد هم مى كشند ويا اينكه تا سرحد قتل برايشان قيمت تمام می‌شود، ولى خوشبختانه ما تعدادى زنان داريم كه عليه خشونت بشكل أنفرادى در خانواده ها تلاش مى نمايند تا خود را نجات دهند سر به فرار از خانه زده ومى خواهند %A

Comments are closed.